چکیده:
خودشناسی، از آن رو که موجب تعالی و تکامل اخلاقی و معنوی انسان است، از جمله موضوعات محوری در تمام مکاتب اخلاقی، آیینها و ادیان توحیدی است؛ به طوری که دعوت به خودشناسی، سرآغاز دعوت پیشوایان مکاتب اخلاقی، مصلحان بشری و پیامبران الاهی و مبنای تعالیم آنها جهت هدایت انسانها بوده است. با توجه به بحث وحدت بین ادیان توحیدی و به تبع آن وجود پارهای اشتراکات میان این ادیان، از نظر اصول، مبانی و اهداف، اگر موضوع خودشناسی یکی از مقولههای اساسی انسانشناسی در نظر گرفته شود، میتوان چنین استنباط کرد که باید میان ادیان توحیدی از نظر مفهوم خودشناسی اشتراکاتی وجود داشته باشد. بر این اساس، نوشتار حاضر پس از اشارهای مختصر به مبانی انسانشناسی و نیز حالات و مراتب تعالی روح از نگاه زرتشت و اسلام، به بررسی مقایسهای مفهوم خودشناسی از نگاه این ادیان میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به نیاز بشر امروز در درک خویشتن و معنابخشی به آن، از یک سو، و نقش ادیان، به عنوان عنصری معنوی و فرهنگی در جوامع انسانی، در فراهم آوردن زمینه مناسب جهت تحقق این امر، از سوی دیگر، بررسی مسئله خودشناسی از نگاه ادیان زرتشت و اسلام، به عنوان دو جریان فکری و فرهنگی که هویت ملی ایرانیان در ابعاد مختلف از آنها متأثر بوده، حائز اهمیت و قابل تأمل است.
1 اورون 2 یا روان، همان بعد معنوی و فناناپذیر وجود انسان است که در گاهان از آن فراوان سخن به میان آمده است؛ 3 این بعد معنوی در آیین زرتشت پنج نیروی نهادی و باطنی دارد 4 که به ترتیب عبارتاند از: 1.
2. خودشناسی در بینش زرتشت، تعالی معنوی انسان و نیل به اهورامزدا از طریق امشاسپندان محقق میشود؛ منظور از امشاسپندان همان صفات الاهی و فضایل انسانی است که آدمی با شناخت و کسب آنها در مسیر خودآگاهی و تکامل روحانی خویش گام مینهد و درنهایت اهورایی (خدایگونه) میشود (آشتیانی، 1374: 190).
اختلافی که در این زمینه میان آیین زرتشت و اسلام وجود دارد در نوع تعامل انسان با جهان هستی است؛ آیین زرتشت وظیفه انسان را پاسداری از طبیعت و پدیدههای آفرینش میداند؛ در حالی که اسلام، انسان را به تفکر و بهرهگیری از آیات جهان هستی دعوت میکند و آن (طبیعت) را راهی برای نیل به کمال انسانی خویشتن، خودشناسی و خداشناسی معرفی میکند."