چکیده:
هنر شرقی و غربی تفاوتهای ظریفی با یکدیگر دارد. یکی از اساسیترین هنرهای آیین ذن در ژاپن شمشیرزنی است که از یک سو، جایگاه ویژهای در جامعه ژاپن دارد و از دیگر سو، نکات کلیدی هنر شرقی در آن به خوبی خود را نشان میدهد. در این مقاله میکوشیم با بهرهگیری از آثار ارزشمند دایستز تیتارو سوزوکی نقش ذهن در هنر شمشیرزنی را تبیین کرده و هدف نهایی این راه را ترسیم کنیم و از این طریق محوریترین جلوهگاه تفاوت هنر شرقی و غربی را به تصویر بکشیم. سوزوکی تحقیقات گستردهای در آیین ذن و هنر ذن دارد. مسیری که در هنرهای آیین ذن پیش پای طالب قرار میگیرد، به فرجام بسیار کلیدی تسلط بر خویشتن منتهی میشود. شمشیرزن سامورایی نیز با تمرکز بر اندرون خویش و تلاش برای رسیدن به «ندانستگی»، مسیر تعالی و تکامل نفسانی را طی میکند. این نوع نگاه در هنرآموزی بر عموم مناطق شرقی حاکم است.
خلاصه ماشینی:
"هنرمند برای خلق اثر هنری باید یک نشئه و حال دیگری پیدا کند که به دست آوردن آن فضا تا حدی دست خود هنرمند نیست و خود اقرار میکند که نمیداند چه زمان و کجا آمادۀ خلق یک اثر هنری میشود، همانطور که یک عارف نمیداند که چه وقتی برخوردار از شهودات و مکاشفات خواهد شد و چه در هنر و چه در عرفان این امر قابل پیشبینی و برنامهریزی نیست، ولی آنچه مورد اتفاق نظر است، فراهم کردن مقدمات و تمهیدات این خلاقیتها و دریافتهای شهودی است.
سوزوکی در کتاب دیگری تشبیههای چندگانهای را ذکر میکند تا بتواند این مفهوم را برای مخاطب باورپذیر کند؛ مثلا میگوید هنگامی که شما به درختی نگاه میکنید که یک برگ آن قرمز است، اگر ذهن بر روی آن برگ متوقف شود، شما فقط آن برگ را دیدهاید و از کسب اطلاع درباره دیگر برگهای درخت محروم شدهاید؛ اما اگر بر آن برگ متوقف نشوید، صدها هزاران برگ را بدون نادیده گرفتن هیچ یک، دیدهاید (Ibid.
جالب آنجاست که سوزوکی، در بیانی قابل تأمل، نقطه آغازین و فرجامین هنرآموزی شمشیرزن را به گونهای شبیه هم میداند و چنین میگوید: زمانی که شمشیرزن میکوشد به حریف ضربه وارد کند، به صورت غیرعادی احساس میکند که از حرکتش ممانعت به عمل میآید (به طور کلی، حس اصلی بیگناهی و آزادی را از دست داده است)؛ اما وقتی روزها و سالها سپری میشوند، زمانی که تعلیم او نیازمند بلوغی کاملتر است، برخورد جسمانی و روش کنترل کردن شمشیر در برابر «بیذهنی» پیشرفت میکند و شبیه به حالت ذهنی میشود که در آغازین لحظات آموزش داشت، زمانی که چیزی نمیدانست و کاملا از هنر «بیخبر» بود."