چکیده:
حوزه عمومی، عرصهای از زندگی اجتماعی است که مردم در آن گرد هم آمده، آشکارا و آزادانه دربارة موضوعات مورد علاقه خودشان با یکدیگر گفتوگو میکنند و در صورت امکان به یک فهم مشترک دست مییابند. منظور از حوزه عمومی در این متن، عرصه سیاسی است که اجتماعاتی همچون ملت، دولت و جامعه مدنی را دربرمیگیرد. از سوی دیگر دین نه خارج از حوزه عمومی قرار دارد و نه عاملی خنثا نسبت به حوزه عمومی قلمداد میشود. پرسش این است که در جوامع مدرن، دین در حوزه عمومی به چه اشکالی ظهور یافته است. نویسنده در این متن از پنج شکل ظهوریافتة دین در حوزه عمومی ــ یعنی دین دولتی، دین مدنی، ناسیونالیسم دینی، دین عامه و مشروعیت دینی قدرت سیاسی ــ نام برده و آنها را بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"در این فصل هرگاه از دین در حوزه عمومی سخن گفته میشود، در درجة نخست، موضوع اصلی متوجه حوزه سیاسی است که شامل اجتماعاتی است که در مراتب مختلفی چون ملت، دولت و جامعه مدنی قرار دارند.
استیو بروس در کتاب دین و سیاست (2003) بیان میکند که دین همچنان نیرویی مستقل در سیاست معاصر است؛ اما در عین حال میکوشد نشان دهد این گفته دربارة کشورهای مدرن صنعتیشده در غرب ــ که تا حد زیادی سکولار هستند ــ چندان صدق نمیکند بلکه بیشتر برای سایر بخشهای جهان و در سنتهای دینی غیر از مسیحیت غربی مدرن صادق است.
کاسانوا ادعا میکند دخالتهای عمومی دین در حوزه عمومی در دیگر جوامع مدنی مدرن نمیتوانند نقدهای دینی ضدمدرن از مدرنیته تلقی گردند؛ در عوض، این دخالتها انواع جدیدی از نقدهای هنجاری (normative critique) بر اشکال خاص نهادیشدن مدرنیته را نشان میدهند.
در حالی که وبر، برگر متقدم و بروس پیشرفتی را توصیف میکنند که آن را لزوما مثبت نمیدانند، هابرماس اعتقاد دارد نقش نزولی دین در حوزه عمومی، برای جوامع مدرن مفید بوده است.
زمانی که روبرت بلا (1967) مطرح کرد که یک دین مدنی امریکایی یا یک عنصر دینی مشترک مستقل از کلیسا و دولت در ایالات متحده وجود داشته است.
این نظریه مشکلاتی را برای مطالعات تجربی (Empirical studies) درباره توصیف دین مدنی بهعنوان پدیدهای اجتماعی و تمایز آن از دیگر پدیدههای مشابه ایجاد کرده است.
این مسئله همچنین زمانی که سنتهای دینی غیرغربی همچون اسلام در غرب رشد میکنند و ایدههای پذیرفتهشده در مورد اینکه دین دیگر به حوزه عمومی ارتباط ندارد را به چالش میکشند، مشکلاتی را برمیانگیزد."