چکیده:
داستان هبوط آدمی از بهشت یگانگی به برزخ بیگانگی، به گونههای متفاوت در تفاسیر اسلامی و غیر اسلامی گزارده شده است. در مسیحیّت نوع انسان، به ذات گناهکار است؛ در قرآن نیز استعداد طغیان و گناهکاری در نوع انسان وجود دارد؛ امّا این هر دو روایت پایانی متفاوت دارد. در روایت مسیحیّت، مسیح با ایثار خون خویش، تاوان گناه کاری آدم را میپردازد؛ ولی در روایت قرآنی، در همان زمان ازلی، قلم، از نتایج مشیّت قدم، در حق آدم به سعادت میرود و گناه او به حکم عذر به وی حوالت داده میشود. درهم ریزی معناها؛ همچنین سرشت مشابه آغازین و سرنوشت متباین فرجامین، پژوهندگان را برآن داشت تا با رویکردی تفسیرگرانه به بازخوانی شعر فروغ به قصد معناگشایی از اسطورهی هبوط آدمی، با خوانشی میان متنی، بپردازند
خلاصه ماشینی:
"صفای نخستین (Original Purity ): میتوان تأویل کرد که این ابیات فروغ اشارهای است به: فتلقیء ادم من ربه کلمات فتاب علیه إنه هو التواب الرحیم ( بقره / 37)؛ سپس آدم از آفریدگار _ پروردگار خود کلماتی برای عرض توبه فراگرفت و خداوند او را مورد عفو قرار داد.
* * * عطار نیز در آثارش با اسطورهی آفرینش مضمون پردازی کرده است: کز آن گاهی که خورد آن دانه، آدم به دام افتاده سر بر آستانه است ( دیوان / 56 ) نه ششصد سال آدم ماند غمنـاک ز بهر گندمی خون ریخـت بر خاک چو او را گندمی بی صد بلا نیست تو را هم نغمهای بی غم روا نیست ( الهی نامه / 3) اگر آدم نخــــوردی گندمــی را کجا بـــودی جوی غـم مردمـی را به سیصد سال آدم مانده غمناک ز بهر گندمی خون ریخت بر خاک پدر او بود و اصـل او بـــود مــا را به یک گندم هدف شد صــد بلا را ( اسرار نامه / 127) اگر طاووس، ماری در پی اوســت و گر خرماست، خاری در پی اوست ( خسرو نامه / 135) چون بدید آدم که سر کار چیست قصد دنیا کرد و عمری خون گریست (مصیبت نامه / 265 ) در هشت کتاب سهراب سپهری، شعرهای " ای نزدیک و میوهی تاریک" نیز اسطورهی آفرینش را بدین گونه مطرح کرده است: در نهفتهترین باغها، دستم میوه چید.
5- بارت معتقد است، زبان شفاف نیست که یک معنی قطعی را القا کند، مدلول تکلیف دال را تعیین نمیکند، دال خود، (فی النفسه) برای معنی آفرینی آزادیهای وسیعی دارد 6- قرار دادن تلخ در محور همنشینی بسیار بجا است و تلخی آن به این دلیل است که انسان در مقابل تنها خیرخواه خود قد علم کرده و حال که این موضوع برایش روشن شده است هر چند از درخت دانش نیک و بد خورده و به آگاهی رسیده (بیداری ) اما عصیان و نافرمانی در برابر خدا مبنی بر نخوردن آن میوهی تلخ است."