چکیده:
سواد رسانه ای، به مفهوم توانایی و قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و انتقال اطلاعات و پیام های رسانه ای، بیش از چهار دهه است که در تجربه سیاستگذاری بسیاری از کشورها، به عنوان یکی از کارآمدترین ابزارهای هدایتی و نظارتی مورد اتفاق است. با برخورداری از سواد رسانه ای (از انتخاب ساده رسانه ای تا نقد متن) و رسیدن به سطح عمیق آن (فهم و تفسیر زمینه های بازنمایی متن)، این امکان برای مخاطب فعال و نه منفعل، فراهم می شود که در برابر القای سوگیرانه بازنمایی رسانه های رقیب، هویت ملی را همسان با تفسیرهای مذکور در نظر نگرفته و کنترل خود را در پنج حوزه بینش، دانش، گرایش، روش و کنش، به شکلی خودناآگاه به نظام بازنمایی رسانه ای غرب نسپارد. حجم هجمه رسانه های برون مرزی در بازنمایی غیرواقعی هویت اسلامی - ایرانی، نقص نظام های حقوقی فراملی، فروکاهش ساختارهای اخلاقی در برابر افزایش کمی و کیفی تولیدات مضر رسانه ای، و ... ترویج سواد رسانه ای را به مثابه راهبرد استحکام هویت ملی، انکارناپذیر می نماید.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر آنچه ممیز حیاتی آموزش سواد رسانهای،به عنوان یک راهبرد ملی هویتی است،سلطۀ رسانهها برحیات اجتماعی و سیاسی مخاطبان و قدرت نفوذ آنها در سبک زندگی در سطح نظر و عمل مصرفکنندگان است؛آنسان که با بازنمایی سوگیرانۀ رسانهای،خودانگارۀ هویتی مخاطب از مفهوم«خود»و«دیگری»،چنان دستخوش چالش میشود که-با فرض انفعال و عدم آشنایی وی با سواد رسانهای-به تدریج،ابعاد هویتیاش تغییر میکند.
از همین رو در این بخش با عنایت به مبانی نظری مذکور در نظریه«بازنمایی»و با الهام و تلفیق آرای«دیوید کانسیداین»(کانسیداین،1379:10)و«باری دونکان»،عضو انجمن سواد رسانهای کانادا،به احصا و ارائه اصولی مبادرت میکنیم که انشا الله بتواند در ارائه مدلهای عملیاتی سیاستگذارانه،گامی به پیش تلقی شود: &%05417MMFG054G% الف)تقریبا همه اطلاعات،جز مواردی که مردم آنها را به طور مستقیم تجربه میکنند،«رسانهای شده»(بازنمایی شده)هستند؛به معنای دیگر،اگر ادراک ما از«خود» و«دیگری»و نسبت میان آنها،مبنای«هویت»ما را شکل میدهد،رسانهها نه تنها در شکلگیری تصویر ذهنی ما از«دیگری»-که اغلب ارتباط مستقیم و بدون واسطه رسانهها با آن نداریم-نقش اصلی و مستقیم داشته،بلکه حتی در تکمیل و تکامل تصویر ما از «خود»ما نیز نقشآفرینند؛بین نحوه بازنمایی جهان توسط رسانه و نحوه ادراک ما از آن به عنوان مصرفکنندگان رسانهها،رابطه متقابلی وجود دارد.
1-مدلهای راهبردی سیاستگذاری با محوریت سواد رسانهای در انتهای این مقاله 2 طرحواره را به عنوان نمونه،از باب امکان عملی سیاستگذاری هویتی با محوریت سواد رسانهای ذکر میکنیم؛چه آن که«الیزابت تامن»1 سواد رسانهای را مانند فیلتری داوریکننده و حافظ هویت معرفی میکند که با برخورداری از آن(از انتخاب ساده رسانهای تا نقد متن)و رسیدن به سطح عمیق آن (فهم و تفسیر زمینههای متن)،این امکان برای مخاطب فراهم میشود که در برابر هجوم سرسامآور القای پیامهای رسانهای،«هویت»خود را حفظ کند."