چکیده:
اسطوره در نظر انسان معتقد به آن داستانی است حقیقی، اما حقیقت آن نه از نوع حقیقت تاریخی است که با اسناد بتوان آن را اثبات کرد و نه حقیقتی است که با استدلالات عقلی اثبات شود؛ داستان وقایعی است که در آغاز جهان و سپیدهدم هستی، خدایان عامل آن بودهاند و حقیقتش را نیز از همین جا میگیرد. بهعلاوه از همین جهت با «داستانهای دروغ» فرق دارد که نه خدایان در آنها دستی دارند و نه از کارهای بزرگ و بامهابت آغاز زمان در آنها ذکری هست. مهابت و شکوهی که در «داستان راستین» یا «اسطوره» هست روی دیگر سکة «حقیقت» آن است. از همین جاست که اقوامی که به «اسطوره» معتقدند آن را در هر جایی و هر زمانی بازگو نمیکنند. اما همین که اسطوره از «زمینة» خود خارج شود، تبدیل میشود به «داستانی دروغ» و «دنیوی».
خلاصه ماشینی:
"مانند همین در میان چروکیها نیز مرسوم است؛ کسانی که شبها در زمان روایت اسطورة کاناتی (Kanati) و سلو (Selu)، که با توضیحات و تفاسیر آن همراه است، حاضر میشوند (این اسطوره اسطورة منشأ ذرت و شکار، و بنابراین افسانهای مقدس و داستانی حقیقی است)، باید در سپیدهدم، پیش از خوردن صبحانه «به آب بروند»؛ به عبارت دیگر باید در آب روان خود را بشویند.
بیسبب نیست که در میان مردمانی که با شکارکردن روزگار میگذرانند، اسطورهها و داستانهای وحوش در جشنهای شکار روایت میشوند، برای مثال در میان پاونیها، شکارچیانی که در شکار شرکت میکردند معمولا عادت داشتند داستانهایی را بخوانند که پیشتر ذکر کردیم، یعنی «داستانهای راست» را، داستانهای قهرمان اسطورهای که با کشتن بوفالوها جان مردمش را از مرگ نجات داده است؛ زیرا آن «شکار» بزرگ و نمایان اسطورهای به صرف اینکه گفته شود، یعنی با صدای بلند بر زبان آید و بدین وسیله برانگیخته شود، قدرت آن را دارد که در شکار فعلی نیز باعث موفقیت شود (Dorsey, 1906: 141).
نقاشیهای سنگی همین بوشمنها نیز غالبا تصویرکنندة حیوانات و محل شکار کردن آنهاست؛ زیرا همان اصل جادویی که در بازگویی اسطورهها در کار است در این بازنماییها نیز در کار است؛ تصویر اعتبارش را از قدرت همدلانهای میگیرد که غرض از آن افزایش آن چیزی است که به تصویر کشیده میشود؛ یعنی زیادکردن شمار حیوان مورد نظر، یا تکرار یک شکار پربار که پرباریاش بسته به شمار آن حیوانات است، و مانند اینها."