چکیده:
شریعت در عرفان اسلامی دارای نقش کلید ی است و در سیر وسلوک حضور بالفعل و فعال داشته از دیدگاه علامه طباطبایی سقوط تکلیف در هیچ مرحله ای از مراحل سلوکی و مقامات معنوی معنا ندارد البته شریعت داریای مراتب وجودی به وزان مراتب سلوکی شهودی سالکان کوی حق و عارفان موحد است بنابراین ظاهر و باطن اداب و اسراری دارد که به آداب سلوکی و اسرار سلوکی تا مقام شهود مرتبط است
از سوی دیگر شریعت و احکام سیر و سلوک خط قرمز عرفان وحیاتی بوده برای اهل ایمان احسان وایقان احکام خاصی است که همه مراتب و مراحل سلوکی را پوشش دهد وعلامه برای این عقیده صائب و صادق پای فشرده که در مقاله حاضر بدان پرداخته شده است
خلاصه ماشینی:
"بنابراین ریاضت اصالت ندارد اما اهمیت دارد و انسانی که «انسان بالقوه و حیوان بالفعل» است و باید در مسیر انسانیت و مدار فطرتش قرار گیرد تا در پرتو بینشهای عالیه و گرایشهای عالیه رو به سوی کمال بگذارد نیاز به تمرین نفس، تعدیل قوای وجودی و تربیت اخلاقی ـ معنوی دارد و باید به «تجلیه» یا التزام عملی به شریعت، تخلیه یا همان تزکیه نفس و طهارت روح و نورانیت دل و آنگاه تحلیه یا آراستگی به فضائل و مکارم اخلاقی و روحانی بپردازد تا راهی راه ملکوت گردد و به تدریج «راه فنا» را در پیش گیرد و فنای فعلی، صفاتی و ذاتی را تجربه کند که بتواند به شهود اسمای جمال و جلال الهی برسد و این همه تنها به وسیله ریاضت شرعی، عقلی و اعتدالی ممکن خواهد بود که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و إنالله لمعالمحسنین» (عنکبوت: 69) چه اینکه اگر انسان قصد قربت کرد و با انگیزه الهی و اندیشه توحیدی آهنگ وصال داشت و در این مسیر از هیچ جهاد و تلاشی فرو گذار نکرد هدایتهای خاصه حق و عنایتهای ویژه رب و جذبات و جلولت ربوبی و لمعات غیبی او را دربرمیگیرند و به آستان حق سیر و سوق میدهند و چه زیبا علی( فرمود: «قد أحیا عقله و أمات نفسه حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع کثیر البرق فأبان له الطریق و سلک به السبیل» (نهجالبلاغه، خ210) یعنی اولیاء الهی با زندهکردن عقل و میراندن نفس که جز با ریاضتهای مشروع و معقول به دست نمیآید زمینه جهیدن برق الهی و روشنکردن مسیر سلوکی را فراهم کرده و به واسطه آن نور و روشنایی راه را طی کرده و منازل و مقامات را یکی پس از دیگری پشت سر میگذراند تا به مقصد اصلی و اسنی برسند."