چکیده:
قرن حاضر، عصر بدعت کاری خوانده شده است و به همین سبب، تحولات ادبی نیز در این دوره فراوان بوده و ادبیات فارسی گسترده ترین تحول ساختاری خود را در این قرن تجربه کرده است. بنیان این نوشته نیز برگونه ای تحول ساختاری در غزل معاصر به همراه نشان دادن طرفه کاری ها در قافیه آن استوار است. در این مقاله به کارکرد قافیه مدرج و انواع آن، قافیه آوایی، بازی با قافیه، لغزش در قافیه پرداخته شده، یافته ها نیز با آمار و ارقام در دو جدول نشان داده شده اند و در مقدمه، در چگونگی غزل معاصر سخن رفته است. براساس یافته ها «مدرج وابسته» شگرد مطلوب غزلسرایان در قافیه به حساب می آید و «قافیه آوایی» در مرتبه دوم قرار دارد.
The current century has been called "heresy age" symbolically indicating lots of literary evolutions which have occurred in this era. As we can see Persian literature has also experienced its own structural evolution in this century.
The basis of present paper is a type of literary evolution in a literary form named "Sur-Sonnet". Meta Sonnet، modern Sonnet or progressive Sonnet is literary form which has employed all the elegances and capabilities of the free poetry and still remains traditional. In this study an effort has been made to provide a description of Sur-Sonnet and its engagement with the scaled rhyme and its types، phonic rhyme، playing with rhyme and slip in rhyme. The results of the study can show the state of contemporary sonnet and the formation of Sur-Sonnet.
خلاصه ماشینی:
"زیرا در این بازیها،حرف روی در یک پایه ساکن و در پایۀ دیگر متحرک است و گاه ردیف نیز در قافیه شریک میشود: {Sز رهنمون بدی،نیک ترس خاقانی#که رهنمون چو بدآید رهت نمونه شود# ز بدگهر همه نیک تو بد شود،لیکن#به قول نیک تو فعل بدش نکو نشود!S} (خاقانی،1378،ص 862) یا آنکه حافظ فرموده است: {Sصلاح کار کجا و من خراب کجا#ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجاS} (حافظ،1375،ص 41) از کمال خجندی است که: {Sدوش با خود ترانه میگفتم#غزل عاشقانه میگفتم# گر ز سر میگذشت آب دو چشم#با کس این ماجرا نمیگفتمS} (شفق،1377) این نمونه از بازی با قافیه چندان دلانگیزی ندارد و هرچه تعداد کلمات بیشتر باشد یا بازی قافیه پنهانتر،حظ بیشتری دارد؛نظیر آنچه در زیر میآید: {Sیکی در بیابان سگی تشنه یافت#برون از رمق در حیاتش نیافتS} (سعدی،1368،ص 175) {Sعلمی که حقیقی است در سینه بود#در سینه بود هرآنچه درسی نبود!S} (شاه سنجان خوافی) {Sروز چو روز خوش آدینه بود#در گرو صحبت عادی نبود!S} (ایرج میرزا) {Sمیدانمت که سنگ که بر سینه میزنی#حیف از تو نیست سنگ بر آیینه میزنی؟# تنهاترین منم که از این کوچه میروم#ما را به بزم خویش صلایی نمیزنیS} (شفق،1377) قیصر امینپور در غزلی چند بار قافیه را به بازی گرفته است: {Sهرجا که سر زدم همه در مرز بودن است#کو مرز تازهای که فراتر ز بودن است# کو عمر خضر رو طلب مرگ سرخ کن#کاین شیوه جاودانهترین طرز بودن است# هانی ای گیاه هرزه که با لاله همدمی#رو خار باش،خاربه از هرزه بودن استS} (امینپور،1372،ص 76) اما کار بازی با قافیه در شاعران جوان بدیعتر و پیچیدهتر است: {Sدیدم که بالای سرت ماه است سارا#گفتم حسودی میکنی تا هست سارا# دیدم که عکس تو در آب افتاده و ماه#مانند گردنبند الله است ساراS} (امینی،1384،ص 78) {Sشروع میشود و باز هم«الف»تا«ی»#شبیه یک غزل تازهاید آقایS} {Sشمای صبح و شب و هر دقیقه و هرجا#شما که پشت من افتادهاید چون سایه!S} (مردانی-الهام،1382) {Sخورشیدتان کجاست؟نگویید ذره نیست# کوهی که کوه باشد از آغاز،دره نیست# گیرم دوباره پشت سرهم علم شوید# شوری که توی«شین»شرر هست در«ر»نسیت!S} (بهرامپور،1384،ص 98) باید گفت شاعران این نوع غزل،حتی در نوع معمول قافیۀ«ه»غیر ملفوظ یا عوض حرکت هم به تازه بودن واژگان درآمیخته توجه داشتهاند: {Sبرداشت عصر جمعۀ آبان کمانچه را#آواز خواند این همه خوار جهان چرا؟# وقتی که دید قافیههایش تمام شد#پر کرد از گلو."