چکیده:
با مروری بر دیدگاهها و گزارشهای پژوهشی خارجی و داخلی درباره شادمانی و تاهل، به تناقضاتی برمیخوریم که بیانگر پیچیده بودن موضوع، سوگیریهای قومیتی برخی فمینیستهای لیبرال و رویکردهای پوزیتیویستی صرف در آزمون، و تحمیل نظریههای غیر بومی بر واقعیات اجتماعی است؛ ضمن آنکه اکثر مطالعات نیز به حوزه روانشناسی اختصاص دارد. به منظور بومیسازی یا به عبارتی دیگر، برای شناسایی مرزهای مفهومی و تعیین انطباق و تناسب مقولهها با واقعیات اجتماعی جامعه ما که مستلزم طی کردن روند فرضیهیابی است، پژوهش حاضر در صدد بررسی عمیقتر پدیده شادمانی از دیدگاه خود پاسخگویان زن متاهل با رویکردی جامعهشناختی است. پارادایم یا مدل الگویی پژوهش حاضر پدیده شادمانی برگرفته از رویکرد روشی استراوس و کوربین تحت عنوان نظریه بازکاوی بوده است. بر این اساس، با استفاده از نمونهگیری نظری و تعیین حجم بر اساس اشباع نظری، دیدگاه 22 زن متاهل دانشجو از طریق مصاحبه عمیق و مصاحبه نیمه استاندارد نمونه تحلیل مقایسهای شده است. یافتهها بیانگر آن است که تعمیم فرضیه جسی برنارد مبنی بر اینکه تاهل بیشتر از تجرد در زنان موجب ناشادمانی است، در نمونه مورد نظر به شدت مورد چالش قرار گرفته است. در روند فرضیهیابی در نمونهها، متغیر مستقل دوگانگی نظر و عمل شوهر تاثیر منفی و قوی بر شادمانی زنان و تاثیر مستقیم بر شادمانی وانمودی آنان داشته است. همچنین رابطه ازدواج ترکیبی و متجانس با شادمانی زنان مثبت و رابطه منفی از آن ازدواج مدرن بوده است.
Reviewing domestic and foreign views and research reports about happiness and being married، we would confront some contradictions implicate the complexity of the issue and ethnic biases among some of liberal feminists in addition of some positivist approaches in testing and imposing non-expatriate theories on social facts. Majority of these studies devoted to the field of psychology. This study is going to explorepersonal views of married women toward happiness phenomenon with a sociological approach in order to localizing the findings or detecting conceptual limits whichin the other words is the exploration ofadaptation range of different related elements with our social facts. This process requires proposing some suitable hypothesis. Our paradigm or model for studying the happiness phenomena is driven from Straus and Corbin method called “Grounded Theory”. In this regard we have compared the views of 22 female married students using theoretical sampling and theoretical saturation plus doing some deep and semi-standard interviews. The findings show that the generalization of Jessi Bernard’s hypothesis which states that being married would lead more to unhappiness among womenin compare of being singlehas been challenged seriously in our given sample. Also in the process of proposing the hypothesis in the samples، duality of husband’s attitude and practice - as the independent variable-would have a negative and strong effect on women’s happiness and would also have a direct effect on their pretended happiness. Also there has been a positive correlation between mixed and traditional marriage and the feeling of happiness among women، while the correlation between women’s happiness and modern marriage has been shownas negative.
خلاصه ماشینی:
"بدین منظور چهار پرسش پژوهشی به شرح زیر ارائه میشود: 1-زنان متأهل پدیده شادمانی و افزایش و کاهش آن را چگونه احساس و تعریف میکنند؟ 2-علل بیواسطه و میانجی در پدید آمدن شادمانی در تجربههای زیسته زنان متأهل به چه زمینههایی نسبت داده میشود؟ 3-زنان متأهل برای رویارویی با رخدادهای زندگی زناشویی،چگونه به کنترل و اداره شادمانی و افزایش و کاهش آن میپردازند؟ 4-به نظر زنان متأهل،کاهش و افزایش شادمانی در خانواده چه تبعاتی دارد؟ به این ترتیب در پاسخ به پرسشهای فوق،با پرهیز از تحمیل نظریههای غیربومی که گاهی متناقض نیز بودهاند،هدف اصلی پژوهش حاضر دستیابی به فرضیههایی است که از انطباق بیشتری با واقعیات جامعه داشته باشند.
دوگانگی نظر و عمل شوهر-(+)شادمانی وانمودی 6-مدل نظری در این مرحله،مدل نظری برای تبیین شادمانی و شادمانی وانمودی بر اساس فرضیههای تولید شده در پژوهش حاضر،در نمودار شماره 1 ترسیم شده است: نمودار 1-مدل نظری (به تصویر صفحه مراجعه شود) 7-نتیجهگیری و پیشنهادها ضمن بررسی مقایسهای گزارشهای تحقیقاتی داخلی و خارجی و نیز دیدگاههای جامعهشناسان،تناقضاتی درباره علل شادمانی زنان متأهل مشاهده و دیدگاههای مثبت و منفی نسبت به ازدواج دریافت میشود.
پژوهش حاضر، با اتخاذ رویکرد نظریه بازکاوی و روند پژوهشی استقرایی-قیاسی به جای آزمون مفروضات غربی،بر انطباق یافتهها با واقعیت اجتماعی تأکید دارد و با تحلیل مقایسهای دیدگاه 22 دانشجوی متأهل دانشجو و دادههای پیشین دستاوردهای نظری و عملی زیر را داشته است: 1-از نظر جسی برنارد،اظهار شادمانی زنان متأهل واقعی نیست و رضامندی آنها از زندگی زناشویی مغایر با اظهاراتشان است."