چکیده:
ادغام حیات منزلی انسان در هویت فردی و اجتماعی او از ویژگیهای دوران جدید است که از نتایج آن سنجش حقوق خانواده با سنجههای حقوق مدنی است؛ در حالیکه حکمای مسلمان جایگاهی ممتاز برای خانواده در نظر گرفته و برای ادارۀ آن، اصول منحصر به خانواده و غیر از اصول حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی انسان، لحاظ کردهاند. بهکار بستن مدبرانۀ این اصول شرط حکمت و اقتضای تکامل فردی و تعادل و توازن اجتماعی است. به نظر میرسد که درک صحیح جایگاه خانواده خصوصا در هیأت تألیفی آن و شناسایی و پرداختن به حقوق و تکالیف مربوط به این مهم، بسیار اساسیتر از پرداختن به افراد و اعضای خانواده، مستقل از این هیأت تألیفی است. این مقاله به تحلیل جایگاه این بعد مهم حیات انسان با تأکید بیشتری بر آرای ابنسینا نظر میکند.
A characteristic of modern-time is incorporation of man family life in his individual and social identity، one of the consequences of which is evaluation of family rights with criteria provided in the Civil Code. While Islamic philosophers believe that family has an eminent position، and، to manage it، these philosophers suggest principles which are exclusively applied to family and are different from those governing man individual and social life، applying these principles in a tactful manner is a wise condition required by individual perfection and social equilibrium. It seems that a true understanding of the position of family in its combined-form and recognizing its rights and responsibilities are more important than addressing the members of family independent of this combined-form. This article addresses the role of this important aspect of man life with greater emphasis on Avicenna''s ideas.
خلاصه ماشینی:
"فردگرایی که از مفاهیم بحثبرانگیز در مطالعات خانواده و به خصوص در مورد تحولات ناشی از مدرنیتۀ متأخر 2 یا مدرنیتۀ بازاندیشانه 3 مطرح است، این است که افراد Oppressive Institution Late Modernity Reflexive Modernity تنها بر مبنای خواستههای شخصی و نیازهای فردی عمل میکنند و هیچ انگیزهای نیرومندتر از این در زندگی آنان وجود ندارد و فردگرایی روندی فراگیر و چندجانبه است که در آینده این پدیده بر بسیاری از واقعیتهای اجتماعی تأثیر معناداری خواهد داشت و در این میان پیوندهای خویشاوندی نیز از تأثیرات آن مصون نبوده و نخواهند بود [30, p.
از طرف دیگر ترتیب اهمیت را در ساختن خود و سپس خانواده (تقدم نفس بر اهل) مطرح میکند و شدت لحن آیه (قوا = نگه داشتن از سقوط) نسبت به آیاتی که مسئولیت اجتماعی انسان را تذکر میدهد، اهمیت پرداختن به خانواده را مهمتر از جامعه تذکر میدهد و این شاید به این دلیل است که شالودۀ جامعه و تربیت بنیادین در خانواده شکل میگیرد و از آنجا که جامعهپذیری مفهوم عمیقی است و نیز فرآیندی ضروری برای حیات و بقای انسان محسوب میشود، میتوان آن را واسطهای بین فرد و جامعه دانست و خانواده در این میان، در سطح خرد، چنین نقشی را ایفا میکند.
برخی از جامعهشناسان معتقدند که فرد گرایی با برانگیختن احساس لذتگرایانه 1 در افراد حالتی از خودخواهی 2 ایجاد میکند و زندگی با ثبات افراد را به مقاطع و لحظههایی کوتاه تقسیم میکند و نتیجهای جز نابود شدن ارزشها و هنجارها و از بین رفتن روابط صادقانه و صمیمانه نیست و خانواده نیز در این مسیر قربانی خواستههای فردی شده و انسجام خود را از داده است؛ چرا که دموکراتیزه شدن رابطۀ پدر و فرزند یعنی از دست رفتن کنترل و نظارت بر فرزندان."