چکیده:
هر داستان از پیوند استوار بین دو عنصر رویه یا سطح و ساختار تشکیل شده است. در حقیقت، ارزش هر داستان در زیبایی نهفته در آن است و که ساختار درست یک داستان، میتواند به زیبایی آن بیفزاید. بنابراین، شناخت ساختار روایی و توصیف و تشریح شخصیت های داستان، یکی از مهم ترین نکته ها در پژوهش های ادبی است و پژوهشگران نیز میکوشند از طریق کاربرد معنا شناسی، ارتباط بین شخصیت های داستانی را تبیین کنند. یکی از شیوه های جدید تبیین ارتباط شخصیت ها با یکدیگر، «الگوی کنشگر» گرماس است. گرماس،از ساختارگرایان و نظریه پردازان نشانه معناشناسی پیرو ولادیمیر پراپ، با مطالعه ساختارهای معنا و ادامهپژوهشهای پراپ در سطحی گسترده، توانست فرضیه مدل کنشی را ارائه دهد. این الگوی کنشی با هدف نمایان ساختن نقش شخصیت ها مطرح شد و مفهوم حوزههای پیوند دهنده کنش و شخصیت، به شناخت شخصیت، کمک شایانی کرد. در این الگو، شمار کنشگرها به شش میرسد: فرستنده یا تحریک کننده، گیرنده، شیء ارزشی ، کنشگر بازدارنده و کنشگر یاری دهنده. در الگوی کنشی، کنشگر، گرانیگاه روایت به شمار می رود. کنشگر کسی یا چیزی است که کنش را انجام میدهد. واژهکنشگر از شخصیت داستانی فراتر میرود؛ زیرا کنشگر ممکن است فرد، شیء، گروه و یا واژهای مجرد و انتزاعی باشد. بهره مندی از شیوه های جدید، مانند الگوی کنشگر، در تحلیل شخصیت های داستانی، موجب می شود نگاه به متن های ادبی هر چه بیشتر علمی، آکادمیک و نظام مند شود. در این مقاله با کاربرد الگوی کنشگر گرماس، سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی1 (خانه ای برای شب، دشنام و صدا که می پیچید) را بررسی کرده ایم.
خلاصه ماشینی:
کاربرد«الگوی کنشگر» گرماس درنقد و تحلیل شخصیتهای داستانی نادر ابراهیمی نویسندگان مهیار علوی مقدم / 1؛ سوسن پورشهرام2 1استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم سبزوار 2پژوهشگر و کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی چکیده هر داستان از پیوند استوار بین دو عنصر رویه یا سطح و ساختار تشکیل شده است.
در این مقاله با کاربرد الگوی کنشگر گرماس، سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی1 (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچید) را بررسی کردهایم.
در حقیقت، گرماس براین باور بود که باید به سازههای متن پی برد، سازههایی که معنای آنها بیش از آن که در محتوای تاریخیشان نهفته باشد در نظام روابط صوریای نهفته است که این سازهها با یکدیگر دارند (!استن، 1386: 36؛ پراپ، 1368: 133،182؛ سجودی،78:1382-73؛ چندلر، 1386: 146؛ گیرو، 1380: 111- 110؛ (Gremas,1983:79 2- الگوی کنشگر گرماس از نظر گرماس، باید شخصیتها را در گسترة روایی، همچون الگوی کنش که دوبه دو با هم تقابل دارند: فاعل و مفعول، فرستنده و گیرنده، معین (کسی که به تحقق خواستة فاعل کمک میکند) و مخالف (کسی که باخواستة فاعل مخالفت میکند) دید و نه در گسترة نقشی که در داستان بر عهده دارند.
پیام اصلی داستان نیز (ستم و محرومیت ترکمن ها در برابرتمدن شهری ها) در جای جای داستان نمود یافته است: زمین کوچک عثمان نزدیک قرهتپه قرار داشت و بایروم خان عاشق این زمین بود.
در مجموع شخصیتهای داستانی نادر ابراهیمی به این ترتیب است: الف- شخصیتهای انسانی: صیاد، مرجان و ساحل در داستان خانهای برای شب؛ دهقانان و سورچیان در داستان دشنام؛ عثمان، بایروم خان و...
بایروم خان (کنشگر بازدارنده) نیز عاشق زمین عثمان است.