چکیده:
دنیای مدرن ما هرچه می گوید یا انجام می دهد، اساسا بر پایه ایده فضای به طور همگن گسترش یافته است. این جهان از جایی که ما قرار داریم به سوی بی نهایت بسط می یابد. این گسترش در مقیاسی بسیار وسیع انجام گرفته است به طوری که سالها طول می کشد تا نور ستاره ای تازه متولد شده به ما برسد. امروز این آگاهی نسبت به وجود جهانی با عظمت که زمین ما که [در نظر ما] بسیار بزرگ است در آن تنها یک کره کوچک مینیاتوری به شمار می آید، احساس روزمره ما را نسبت به فضا از جهات مختلف متاثر ساخته است. با اینکه این تصور از فضا قدیمی نیست و نتیجه کشفیات متعددی است که تنها با وجود تجهیزات مدرن امکان پذیر شده اند اما برای ما امروز این اندیشه آنقدر بدیهی به نظر می رسد که غیر ممکن است تصور کنیم که زمانی غیر از این بوده است. کتاب ا. اف. بالنو «انسان و فضا» این دیدگاه جدید را به وسیله روبرو کردن مفاهیم ریاضی فضا با ابعاد انسان شناختی فضا شکل می دهد. اگر این نظریه انسان شناختی در مورد فضا در مقیاس وسیع به کار برده می شد، یعنی در [مطالعات] پیش از تاریخ، تاریخ و نژاد شناسی و یا به طور کلی در علوم انسانی، آنگاه «علوم عقلی» (بشری) که در طول قرنها در گستره جهانی جمع آوری شده اند باید بازبینی می شدند. در یک روش شناسی علمی، مساله قطعی اینست که اگر در نظر بالنو، فضا در مفهوم اولیه اش دیگر نمی تواند به عنوان یک بیکرانه تهی تصور شود، ولی به عنوان یک جایگاه انسانی و اکولوژیکی [می تواند] چیزی که امروزه به صورت فضای همگن در فیزیک می شناسیم تلقی گردد. آنگاه فضا اساسا چندگانه و از نظر کیفی محدود به محیط بشری، می شود. اکنون از دیدگاه انسان شناختی ساختار آن می تواند به طور کلی و استنتاجی به شکلی کاملا مرتبط با تجارب و رفتارهای بشری، بررسی گردد. اصطلاحات و روابط متافیزیکی بنیادین و فراگیر عملا وارد حوزه بشر، فرهنگ سنتی ملموس او می شوند. بدین ترتیب بالنو نه تنها به طور فردی بلکه به طور علمی یک دگرگونی ایجاد می کند. در دیدگاه توماس کانوس [Kuhnos]، او یک الگوی تازه معرفی می کند که در هر حال خود را تنها در این یا آن شاخه این یا آن انتظام بازنمایی نخواهد کرد. بلکه فراتر از آن، در این حالت از نظریه بالنو درباره مفهوم انسان شناختی فضا، ما با یک الگو مواجهیم که «درخت آگاهی» علوم مدرن ما را سراسر دیگرگون خواهد ساخت.
خلاصه ماشینی:
"این مفهوم اساطیری از مرکز جهان [axismundi] باید در انتقال به ابعاد بزرگتر فضا به شکلی که در بالا مورد بحث قرار گرفت کنار گذاشته شود، اما در سطح خانه به طور وسیعی حفظ شده است.
فضای عمل بالنو در بسط مفهوم برداری، «فضای عمل» را که مفهومی سه بعدی از فضا مرتبط با آسایش کالبدی است، که مطابق با انواع فعالیتهای انسان ساخته و سازمان دهی شده است تشریح و طبقه بندی میکند.
در این گسترهها، بالنو به طور اعجاب آوری طیف کاملا متمایزی از فضای گرگ و میش، شفق، نیمه تاریک را توضیح میدهد: شخصیت متناقض جنگل، آزاد برای رفتن به هر جا ولی از نظر دید کاملا محدود شده است، فضای تنگ مثل سایهای فرد سرگردان را همراهی میکند.
در آغاز، بالنو مفهوم ادراک روانشناسی (فضای دانسته) را زیر سؤال میبرد و شرح خود را از فضا به عنوان یک «رسانه» [محیط رابط] متناقض که به شکلی دیالکتیک بین شئ و پیرامونش، میان طبایع انسان (جسمی و روانی) و وضعیتهای محیطی ساخته میشود، ارائه میدهد.
6- کاملا مرتبط با میرچا الیاده، ولی برخلاف تعابیر مذهبی او، بالنو معتقد است که فضای کهن دارای مرکز بوده و چنین «مراکز جهانی» نشانهگذاری شده بودهاند: محقق تاریخ مذاهب میرچا الیاده اصول ساختاری مفاهیم جهانی مذاهب باستانی بسیاری را تجزیه و تحلیل کرد ولی آنها را بر پایه «مکاشفات» (تعابیر روحانی) تفسیر کرد و از اینرو در حوزههای متعارف متافیزیک و الهیات باقی ماند."