خلاصه ماشینی:
"به راستی چرا درویشیان فراخنای افقهای دیگری،در گویش و پویش هنری تشخیص میدهد و میبیند،اما نمیتواند با نمیخواهد به آن سوها برود؟چرا درویشیانی که با نشر«از این ولایت»امیدهایی برانگیخت،پس از نوشتن و به چاپ سپردن «آبشوران»از رهسپار شدن به سوی بلندیهای جان بخش و حماسی داستان نویسی بازماند؟با این همه تکرار نوشتهها و درد نالههای چندین بار استفاده شده چه باید کرد و چگونه میتوان به داوری هنری دربارهء آنها نشست؟این آبشوران تا کی در نوشتههای او جاری خواهد بود؟در«دکان بابام»از مجموعهء فصل نان میخوانیم: «سرفهء عمو حسین زغال فروش که زمین گیر شده بود،توی حیاط میپیچید.
آیا نویسنده نان دیگری جز نان بیات شده کتاب آبشوران در سفره ندارد؟درویشیان تا این پایه از حرکت نویسندگی خود چرا به این همه در جا زدن در ایماژهای«آبشوران»گرفتار آمده است؟آن روستاهایی که درویشیان در آن جاها آموزگاری کرده است،کوچه پس کوچههای شهر کهنسالی چون کرمانشاه،آداب و رسوم و مراسم ملی و مذهبی کرمانشاهیها و حتی خود خانوادهء محوری«آبشوران» که به گمان نگارندهء این نوشتار،خانوادهء خود نویسندهء مزبور و یا برگرفته از آن است،آیا قابلیت این را نداشتهاند که داستان نویس آن دیار را وا دارند تا در ساختارهایی اندیشمندانهتر،با کاری ماندنیتر و دلسوزی هنرمندانهتری به مناسبات بیرونی و درونی آنها بپردازد؟ سول 18 «سلول 18»داستان بلندی است دربارهء زندانهای دوران ستمشاهی که در ادبیات داستانی پیش از انقلاب،(به ویژه ادبیات زندان)جای ویژهای را از آن خود کرده بود."