خلاصه ماشینی:
"حکیم سبزواری(قده)نیز در تعلیقه خود بر اسفار در ذیل همین عبارت صدر المتالهین مینویسد که عبارت مصنف،ظاهری دارد و باطنی-معنای ظاهری اینست که بگوئیم مراد از کثرت طرق همان تعدد براهینی است که در فلسفه برای اثبات واجب اقامه میشود مثل راههای وجوب و امکان،حدوث،حرکت و...
البته مرحوم صدر المتالهین(ره)در اسفار تلاش کرده است که با بازگرداندن«علیت فلسفی به«تشأن» عرفانی»حکمت را تعالی بخشد و عرفان را بمنزلهء اوج حکمت بشمارد و هم از اینروست که فلسفه خود را از دیگر نحلههای فلسفی ممتاز میداند و آنرا حکمت متعالیه نام میکند اما بهرحال این بدان معنی نیست که اساس این دو رشته از علم و معرفت یکی باشد خیر:مبنای فلسفه تعقل و برهان است و اساس عرفان شهود و وجدان3مرحوم صدر المتالهین(ره) در ج 6 اسفار که در«الهیات بالمعنی الاخص» نگارش یافته.
بنابر این باید دید مراد واقعی از نفی برهان در اثبات واجب چیست؟نفی برهان به یکی از وجوه زیر قابل تفسیر و توجیه است: الف)پارهای از فیلسوفان واژهء«برهان»را تنها به«برهان لمی»اطلاق میکنند و برهان انی را اصطلاحا«دلیل»میخوانند و نه برهان،از اینرو ممکن است مراد کسانی همچون ابن سینا که برهان در واجب را نفی کردهاند این باشد که بر ذات واجب،برهان لمی نمیتوان اقامه کرد،چراکه در برهان لمی-چنانکه پیشتر اشارت شد-از وجود علت بر وجود معلول استدلال میشود و ذات واجب،خود علة العلل بوده و هرگز معلول چیز دیگری نیست،پس برهان لمی بر وجود واجب میسور نیست، شاهد این توجیه آنست که در کتاب«شفا» میگوید:«و لا برهان علیه لا نه لا علة له و لذلک لا لم له»01[خداوند برهانبردار نیست،چرا که او علت ندارد و لمیت(چرایی)در مورد او راه ندارد] ب)آنچه ما در علم حصولی بدان میرسیم جز مفهوم نیست و یافتن و درک وجود عینی و شخصی،تنها از طریق حضور و شهود ممکن است."