خلاصه ماشینی:
"اما در آثاری که دیدگاههای پختهتر و سنجیدهتر وی عرضه شده است معمولا به جای اینکه تصدیق به وجود خداوند را به اجرا و انجام یک طرح و تدبیر الهی نسبت دهد بیشتر به غایتمندی ناآگاهانهء طبیعت منسوب میکند[یعنی به جای اینکه بگوید چون جهان یک طرح الهی است پس خداوند وجود دارد میگوید چون طبیعت به شکل ناآگاهانه به سوی غایت خود که مبدأ الهی است در حرکت است پس خداوند که غایت است وجود دارد]با اینحال ارسطو،در کتاب لاندا،2برای وجود خداوند چنان به دور از عقاید دینی مرسوم در زمان خود،به بحث میپردازد که دیگر جائی برای وفق این نظر با آگاهی یا تمایلات خوانندهء آن باقی نمیگذارد.
آیا منظور اینست که: (1)ساختار و تاریخ جهان اجرای یک طرح الهی است؟یا (2)اینکه نتیجهء کار آگاهانهای در جهت غایتهای موجودات جزئی است؟یا (3)در طبیعت تلاش ناآگاهانهای به سوی غایتها در جریانست؟(1)مورد اول خارج از نظریهایست که در کتاب لاندا ارائه شده،طبق این نظریه تنها فعالیت خداوند،علم به خود است.
این تفسیر براساس عبارتی است که ارسطو در آن میگوید:برای آن موجوداتی که بواسطهء دور بودن از مبدأ نخستین نمیتوانند وجود ثابت و دائمی داشته باشند(یعنی برای انسانها -حیوانات و گیاهان به خلاف ستارگان) خداوند با اتخاذ تدبیری برای تداوم در تکوین و خلقت،بهتریه کار بعدی را انجام میدهد [یعنی بهترین کار بعد از وجود داشتن ثابت و دائم،خلق شدن مداوم است]به همین ترتیب، تعریف و تمجیدی که به خاطر معرفی عقل بعنوان علت نظم در جهان از آناکساگوراس صورت میگیرد دال بر اسناد نظم کلی جهان به خداوند است،عبارتهائی شبیه به این که«خدا و طبیعت هیچ کار بیهودهای انجام نمیدهند»22 نیز بر همین امر دلالت دارند."