خلاصه ماشینی:
"ب-درونمایههای مربوط به عرفان عاشقانه آنها که در شرح و تحلیل اندیشههای سنایی بیش از حد به«حدیقه»توجه کردهاند و شهرت و اهمیت این اثر گرانقدر،آثار دیگر او را در نظر آنان به شدت تحت الشعاع قرار داده،سنایی را به عنوان یکی از پیروان عرفان عابدانه به شمار میآورند، غافل از اینکه،این تنها یک بعد از ابعاد اندیشه و شخصیت اوست.
ث-مدح در ابتدا چنین به نظر میرسد که بدان اعتبار که سنایی شاعری مداح بوده،و طبق برخی دلایل تاریخی تا پایان عمر هم،همچنان مداح باقی مانده،باید بیشتر قصاید او را در زمره قصاید مدحی به حساب آورد،اما بامراجعه به دیوان و بررسی قصاید وی مشخص میشود که هر چند مدح، بخش به نسبت حجیمی از اشعار او را به خود اختصاص داده اما این مضمون،تنها یکی از درونمایههای شعر اوست که البته لزوما هم عمدهترین مضمون نیست.
در این نوشتار نمیتوان به شرح و بسط این معنی پرداخت و وارد مباحث پیچیده مربوط به«عقل و عشق»شد؛لذا به بیان این نکته بسنده میکنیم که گرچه سنایی در بخشی از اشعارش از عرفان عاشقانه دم میزند و در موارد بسیاری از عقل و علوم عقلی به زشتی یاد میکند اما بخش به نسبت حجیمی از اشعار خود را هم به ستایش مستقیم و غیر مستقیم عقل اختصاص داده است.
این گونه اشعار در لابهلای آثار او پراکندهاند؛ یعنی در قصاید و غزلیات و دیگر قالبهای شعری دیوان؛با این تفاوت که برخی جاها محملی غیر از هزل نمیتوان برای اشعار او تصور کرد،مثل آنجا که درباره اعمال منافی عفت خود با صراحت تمام سخن میگوید(32)و در مواردی هست که میتوان مضامین هزلی را به معانی تأویلی-با عنایت به زبان تأویل پذیر شعر فارسی-تبدیل رد؛مثل آنجا که درباره«زیبا پسر قصاب»سخن میگوید."