چکیده:
در دسته بندی مسایل فلسفی از حیث اهمیت و قـدمت ، مبحـث «علیت » (علت و معلول ) در رتبه ی نخست جای دارد. هـر چنـد آثـار مکتوب فلسفی نشان می دهد که این مـساله محـصول تـلاش فکـری فیلسوفان یونان و به خصوص «ارسطو» است ، لیکن طرح این پرسـش اهمیت دارد که فیلسوف بزرگی مانند «ابن سینا» در تبیین و توسـعه ی مباحث این مساله چه نقشی دارد؟ با وجود این که ابن سینا بارها مقام علمی ارسطو را سـتوده اسـت ، مع الوصف به هیچ وجه نمی تـوان او را فقـط مفـسر فلـسفه ی ارسـطو دانست و ابتکارات فلسفی او را انکار نمود. ابن سینا که در بسیاری مسایل فلسفی ـ هم از لحاظ محتوا و هـم صورت بندی ـ خلاقیت شگرفی داشته است ، بـه خـصوص در مبحـث «علیت » نبوغ خویش را متجلی سـاخته و در امـوری نظیـر «تعریـف علیت »، «انقسامات » و «حیثیـات مختلـف علـت » و«احکـام علـت و معلول »، از جهت محتـوا و تبیـین و تقریـر و صـورت بنـدی مطالـب ، نوآوری های مهمی از خود به جای گذاشته است .
Causality is one of the most important problems and one of the oldest one among philosophical problems. Greek philosophers، especially Aristotle had a great role in developing this issue. In this paper we will discuss the role of Ibn Sina in this relation. Ibn Sina is not merely a commentator of Aristotle. He made great innovations in this relation. He gave a new formulation both in content and in the form of this problem. We can discuss his views in issues such as: definition of causality، its divisions، different aspects of the cause and cause- effect rules. We will show his innovations and his philosophical initiatives in these issues.
خلاصه ماشینی:
"ارسطو، هم نظر اینان و هم نظر فیثاغوریان را که مـی گفتنـد عـدد «فـرد» و «زوج » عنـصر اولیه ، و عدد یک (واحد) مبنای همه ی اعداد، و اعداد علت ایجاد همـه ی پدیـده هـای عـالم می باشند را مردود می دارد و آن را هم نوعی «تک علـت » محـسوب مـی نمایـد و در نهایـت مدعی می شود حتی افلاطون هم به هر چهار علت معتقد نبوده اسـت و یـا از آن هـا سـخن نرانده ، و تنها دو علت را به کار برده است : «چئی » یا «چیستی »، یعنی «علت صـوری » کـه همان مثل باشد و هر مثلی علت یک نوع از پدیده های عالم است ، و دیگری «علـت مـادی » (١٠، ص: ٢٦).
یافته های پژوهش (نتیجه گیری ) هدف از این پژوهش ، تنها بیان تعریف علیت و اقـسام و احکـام علـت و معلـول از زبـان ارسطو و ابن سینا نبود بلکه آن چه خط سـیر و هـدف و غایـت ماسـت بیـان نـوآوری هـا و دستاوردهایی است که ابن سینا نسبت به ارسطو در باب علیت به دست آورده است ، تا فقط از طریق همین یک مسأله (علیت و توابع آن ) مشخص شود او حکیمی اسـت کـه تنهـا بـه شرح و تفسیر آثار و آرای ارسطو نپرداخته و حتـی آن جـا کـه بـه شـرح و تفـسیر مربـوط می شود، آن چه او ارایه داده است ، راه گشاترین شکل تفسیر است به نوعی کـه در بـسیاری موضوعات ، بدون مراجعه به تفسیر شیخ ، اکثر کوشش ها برای فهـم آرای ارسـطو مـی توانـد مبهم و بی سرانجام باشد."