چکیده:
قصّههای «سودابه و سیاوش»، «زلیخا و یوسف»، «فدر و هیپولیت» مشهورترین الگوهای عشق ممنوع نامادری به ناپسری در ادبیّات جهان هستند که از دل سه فرهنـگ گوناگون پدید آمدهاند. بررســی شبـاهتها و تفاوتهای این سه قصّه در حوزه ادبیّات تطبیقی قرار میگیرد که میتواند راهگشای تفاهم جمعی و درک مـتقابل ملّتها از یکدیگر گردد و اشتراکات فکری آنان را نشـان دهد. بررسی تطبیقی این قصّهها، براساس اندیشههای اشتراوس و به شیوه پراپ، نشان میدهد قصّهها از سه پاره «صحنه آغازین»، «بحران» و «فرجام» شکل یافتهاند و شباهتهای فراوان در خویشـکاری (کارکرد) قهرمانان آنان وجود دارد. شخصیّتهای اصلی قصّهها با یکدیگر شباهتها و تفـاوتهای بسیار دارند. مثلا در هر سـه قصّه نامادریها ازدواجهای نامتعارف دارند. برخی در عشق ثبات قدم بیشتری دارند و حتّی از رسوایی چندان نمیهراسند؛ امّا برخی، ترسو و ضعیفاند. نمودهای اساطیری مشتـرکی نیز در این قصّهها وجود دارد که از جمله آنها میتوان به: اسطوره کودک رها شده، اسطوره ادیپ، پیکرگردانی و... اشاره کرد.
The three tales called "Siavash and Soodabeh"، :Zoleykha and Josef"، "Phedr and Hypolit" are the most famous stories dealing with patters of the forbidden love of stepmother to stepson in the world of literature; that have created from the heart of the different cultures. Surveying the similarities and the differences between these three stories the researcher tries to investigate them with respect to the elements of comparative literature. The study addresses the collective agreement and understanding of the nations together and shows their mental similarities. The comparative study of stories، based on ideas of Strauss And Prap method، shows the stories have been shaped in three parts: "primary stage"، "crisis" and "end". They have many similarities in the functions of their heroes. The main characters of the stories have very similarities and differences together. For example، in these three tales، the stepmothers of the stories have unconventional marriages. Some have more consistency in love، and even not so afraid of scandal، but some are timid and weak. Also the stories have mythological similarities that can be implied in the myth of abandoned children، the Oedipus complex، metamorphosis، ……..
خلاصه ماشینی:
"نقش 3-ناپسری(قربانی)سرزمین(خانۀ پدری یا ناپدری)را ترک میکند: (رفتن سیاوش به مرز توان برای جنگ با افراسیاب،به زندان افتادن یوسف،رفتن هیپولیت به تبعیدگاه) نقش 4-بیگناهی ناپسریها(قربانی)اثبات میشود:(به سلامت درآمدن سیاوش از شعلههای آتش،اعتراف زلیخا و دیگر زنان مصر در محضر فرعون،اقرار فدر به بی- گناهی هیپولیت(یا افشا از سوی الهۀ شکار) نقش 5-مجازات نامادریها(شریر)از سوی یاریگران:(سودابه به دست رستم کشته میشود،زلیخا از سوی پوطیفار طرد میشود و زیبایی و شکوه جلالش را از دست می- دهد.
اشکال مختلف پیکرگردانی قهرمانان در این سه قصه عبارتند از: الف:آرزوی جوانی و بازگشت دوباره:در منظومۀ جامی،زلیخا با دعای یوسف،جوان میشود: بگفتا:حاجت چیست امروز#ضمان حاجت تو کیست امروز؟ بگفت:اول جمال است و جوانی#بدانگونه که خود دیدی و دانی بجنبانید لب یوسف دعا را#روان کرد از دو لب آب بقا را جمال مردهاش را زندگی داد#رخش را خلعت فرخندگی داد (جامی،1386،ص 48) در قصۀ سودابه و سیاوش،سیاوش نماد یا خدای نباتی میشود و با مرگ او از خونش،گیاه میروید که میتواند نمادی از شکل گرفته،کیخسرو،پسرش،در بطن فرنگیس،همسرش باشد.
در منظومۀ جامی،وقتی زلیخا با یوسف خلوت میکند با اینکه خود بتپرست است،یوسف را به خدایش سوگند میدهد: به حق آن خدایی بر تو سوگند#که باشد بر خداوندان خداوند به این حسن جهانگیری که دادت#به این خوبی که در عارض نهادت به آب دیدۀ من زاشتیاقت#به آه گرمم از سوز فراقت که بر حال من بیدل ببخشای#ز کار مشکلم این عقده بگشای (جامی،1386،ص 33) 3-خدایان یونان،از معروفترین خدایان یونانی،پوسیدون الهۀ آب،آفرودیت الهۀ عشق و آرتمیس الهۀ شکار هستند که هرکدام به مناسبتی در داستان فدر و هیپولیت ظاهر میشوند پوسیدون(پوزئیدون)حامی تزه پدر هیپولیت است؛با نفرین او بود که این الهه طوفانی به پا کرد و موجب مرگ هیپولیت شد."