چکیده:
ادبیات به عنوان یکی از عمدهترین شاخه های هنری توانسته است بسیاری از آگاهی های بشری را در خود هضم کند. علوم طبیعی، بخشی از این آگاهی هاست که در شعر و نثر به گونهای هنری جلوه پیدا کرده است. مباحث و انگارهای این علوم بهعنوان ماده خام در اختیار سخنور است تا بر پایه آن مضامین، تصاویر، تعابیر گوناگون و رنگارنگ بیافریند. جواهرشناسی و مباحث مربوط به آن یکی از آن علومی است که در بین قدما رواج خاصی داشته و سخنوران از آن در آفرینش های هنری خود استفاده کرده اند. یکی از آثاری که این بهره گیری در آن بدیع و نگارین خواهد بود، دیوان خاقانی شروانی است. این جستار بر آن است که تا بخشی از آگاهی های این شاعر بیبدیل در این باب را مورد بررسی و پژوهش خود قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"این وجه بدان حد گستردگی و روشنی دارد که نیاز به تقضیلی در باب آن نیست؛ برای نمونه سرخی یاقوت همواره مورد توجه بوده است: در بیت زیر مشبهبه برای گلبرگهای سرخ گل قرارگرفته است (در پیوند با بلبل): بلبل نیم که عاشق یاقوت و زر بوم بر شاخ گل حدیث تقاضا برآورم (245)1 و در بیت زیر استعاره از لبان دلدار است: نه بس بود آنکه جزعش دلشکن بود که دو یاقوت را پیمانشکن ساخت (574) زردی طلا یا زر نیز وجهشبه مشهور این فلز است؛ در بیت زیر چهره زرد خود را بدان مانند کرده است: به عمر از تو چه اندوختم جزین زر چهره به زر مرا چه فریبی که کیمیای جفایی (695) همچنین است تشبیه برگهای زرد خزانی به سکههای زر: سخا هنگام درویشی فزونتر کن که شاخ زر چو درویش خزان گردد پدید آید زرافشانش (213) و نیز تشبیه نور خورشید به آن: چون روز رسد دو روزن چشم ز آن خوانچهی زرفشان برافروز (508) از دیگر جواهرات، "بیجاده" (جواهری مابین لعل و یاقوت (جوهری نیشابوری، 1383: 196-200)) را باید نام برد که آن نیز چون یاقوت و لعل، موصوف به سرخی و خاقانی آن را مشبه بهی برای اشک خونین خود قرارداده است: در این پیروزه طشت از خون چشمم همه آفاق شد بیجاده معدن (318) خواص پزشکی بیشک جواهرات دارای برخی خواص پزشکی هستند که برکنار از کتب پزشکی کهن، صاحبان کتب احجار و جواهرات نیز عمدتا به این خواص توجه داشتهاند."