چکیده:
«حلقه در گوش کردن » آیینی کهن است که در میان اقوام و گـروه هـای مختلـف اجتماعی، و برای مقاصد گوناگون معمول بوده است . بررسیها نشان میدهد که از گذشته های دور، هم در گوش انسان ها و هم در گوش حیوانات حلقه میکرده اند و هرچند گونه هایی از آن را به قصد زینت و آرایش به کار میبـرده انـد، غالبـا بـرای گروه های فرودست جامعه ، نشانه غلامی و بردگی بـوده اسـت . نگارنـدگان در ایـن مقاله ، با تامل در پیشینه این آیین در طول تاریخ و استخراج شواهد و نمونه هـای متعدد آن از متون ادبی و تاریخی، کاربردها و معانی مختلف و تنوع جنس و شکل این حلقه ها را در عرصه تاریخ و ادب فارسی نشان داده اند.
خلاصه ماشینی:
شهریار نیز پس از پذیرش این خـواهش ، گـوش او را با پیکان تیر سوراخ میکند و حلقه ای از لعل در گوشش میآویزد: به زنجــان زنگـــی بگفتــــا برو کـه آزاد گشتـــی ز سـردار نـو چنیــن گفــت من بنـدة کهتـرم به هر جا نهی پای، باشد سرم روان ، کـرد سوراخ ، گــوش دلیــر جهـانجوی، آنگـه به پیکان تیر ز لعلش ، روان ، حلقه در گوش کرد همـی نام او زنگی زوش (٦) کرد (مختاری، ١٣٥٨: ١١٥) در شرف نامۀ نظامی (فو ٦١٤ یا ٦١٩ ق ) نمونه ای دیگر از این آیین آمـده اسـت ، بـدین ترتیب که چون اسکندر بر لشکر روس پیروز مـیشـود و بسـیاری از آنـان را بـه اسـارت میگیرد، بزمی ترتیب میدهد و در میانۀ بزم ، فرمان میدهد تا پادشاه روسـیان را ـ کـه در این جنگ به اسارت درآمده بود ـ نزد او بیاورند.
در یکـی از داسـتان هـای الحـاقی شـاهنامه (دستنویس مورخ ١٢٤٦-١٢٤٩)، در شرح جنگ رستم با دیوی به نام گلیمینـه گـوش ، پس از آنکه رستم دیو را مغلوب میکند، دیو به التماس از رستم میخواهد که از کشـتن او درگذرد و نعل اسب در گوشش کند: یکی میخ از نعل اسبم بکوش که تا باشم ، این حلقه باشد به گوش چو بشنید البرز(٨) بندش ز دست گسست و به گوشش یکی حلقه بست برون کرد نعل او ز سم سمند به گوش وی آن نعل اندرفکند (خالقی مطلق ، همان : ٢٩٥)(٩) دکتر محمد فؤاد کوپرولوزاده ، محقق ترک، حلقـه کـردن در گـوش اسـیران را رسـم ترکان دانسته است (١٠)، اما با توجه به گزارش منهاج سراج دربـارة سـلطان صـلاح الـدین ایوبی که پیش از این گذشت ، میتوان گفت که در میان دیگر اقوام نیز رایج بـوده اسـت .