چکیده:
همواره در خصوص هر دینی این سؤال مطرح است که آیا از حقانیت برخوردار است و چه معیار و ملاکی برای ارزیابی و بازشناسی دین حق از دین باطل وجود دارد؟ از جمله معیارهایی که در این زمینه مطرح است، عبارتند از: قابلیت فرجامشناسی، معیار اخلاقی، تجربه دینی، انسجام درونی، زنده بودن دین، تاریخ اعتبار الهی و مطابقت با واقع. در این مقال، به تحلیل و بررسی این معیارها میپردازیم. از جمع بین معیارها، معیار مورد قبول عبارت است از: دینی میتواند حق باشد که اولا، همة معارف و احکام عملی و دستورات اخلاقی موجود در آن دین، مطابق با واقع و نفسالامر متناسب خودش باشد. ثانیا، این مدعای ادیان که خود را راهی مورد تأیید خداوند متعال برای رسیدن به کمال و سعادت معرفی میکنند، مطابق با واقع باشد؛ یعنی خداوند متعال نیز آن دین را به عنوان طریقی برای رسیدن به خود، و برنامهای برای زندگی مورد رضایت خود مورد تأیید قرار داده باشد و هنوز ارادة الهی به این امر تعلق گرفته باشد که انسانها از طریق پیروی از آن دین، به سعادت و قرب الهی نائل آیند. نکته مهم و در خور توجه این است که ادیانی برخوردار از حقانیت هستند که علاوه بر الهی بودن، اعتبار آنها سرنیامده و دچار تحریف نشده باشند، و همه آموزههای آن مطابق با واقع باشد.
Every religion is confronted with the question that whether it has legitimacy and what are the norms and criteria for evaluating the true religion and for recognizing it from false one? Some of the criteria provided in this regard are as follows: its capacity of eschatology، moral criterion، religious experience، internal consistency، being a living religion، the duration of divine validity، and its conformity with reality. The present paper deals with these criteria. The only acceptable criterion is that a religion can be a true one if، first، all its sciences، practical injunctions، and moral decrees conform to reality and its respective objective existence' second، the claim of religions that they are the Most High God- approved path to attain perfection and happiness conforms to reality; that is، the Most High God has also approved them as a path to reach Him and as a program for life which pleases Him، and has ordained that men can achieve happiness and draw nigh to God by following these religions. Those religions whose all doctrines conform to reality، are still valid، and undistorted have legitimacy.
خلاصه ماشینی:
"6. معیار دیگر، تاریخ اعتبار و به معنای دقیقتر، عدم کفایت میباشد، نه مطابقت با واقع؛ به این معنا که علاوه بر ناحق بودن همة ادیان غیر الهی یا ادیان الهی تحریفشده، حتی ادیان الهی تحریفنشده نیز به رغم اینکه صادق و مطابق با واقعاند، و اصول بنیادین اعتقادی همة آنها مشترک، و اختلاف آنها صرفا در برخی احکام و قوانین است، عادی از حقانیت هستند؛ بدین معنا که به عصر خاصی اختصاص داشته، و پس از گذشت عصر آنها، ایمان به آنها کافی نیست، بلکه لازم است، علاوه بر ایمان به انبیا( و کتابهای آسمانی گذشته، به فرمان الهی در عصر بعدی گردن نهاده شود (حسینزاده، 1388، ص 159؛ همو، 1383، ص148).
در اینجا این سؤال مطرح میشود که برخورداری از اعتبار و عدم انقضاء مطلوبیت یک دین نزد خداوند، آیا خود یک معیار نهایی و مستقل میباشد یا راهی برای شناخت صدق و واقعی بودن ادعای حقانیت و لزوم تبعیت از پیامبر یک دین، داشتن تاریخ اعتبار آن نزد خداوند متعال است؟ در حقیقت، معیار حقانیت دین، مطابقت با واقع و نفسالامر میباشد، اما برخورداری یک دین از اعتبار، دلیل و امارهای است بر مطابقت با واقع و برخورداری از صدق و حقانیت.
آنچه به عنوان شریعت و دستورات عملی در آن دین یافت میشود، همان چیزی است که خداوند متعال بر اساس مصالح و مفاسد واقعی، برای برخورداری بندگان از یک زندگی مطلوب در دنیا و رسیدن به مقام قرب، که نهایت کمال آدمی است، تشریع نموده تا در سایه عمل به آن، راهی به سوی حق و کمالات دنیوی و اخروی فراروی انسان گشوده شود."