چکیده:
شناخت دقیق آراء خاورشناسان درباره معارف اسلامی و نقد علمی دیدگاه های آنان برای ما مسلمانان ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور، راقم این سطور در مقاله حاضر تلاش کرده تا به معرفی و آسیب شناسی پژوهش فایرستون درباره حضرت ابراهیم بپردازد. روش تحقیق در این پژوهش مطالعه اسنادی و رویکرد آن تحلیلی ـ انتقادی است؛ این بدان معنا نیست که از روش های توصیفی استفاده نشده است. اگرچه بررسی دیدگاه های فایرستون در خصوص حضرت ابراهیم مرکز توجه و تحلیل بوده، اما برای تکمیل این تحقیق در مواقع موردنیاز از نظرات عالمان مسلمان استفاده شده است. پژوهش فایرستون گویای تتبع بسیار وی در منابع اسلامی است، اما اشتباه های غیرقابل اغماض او نشان می دهد که وی به همه منابع معتبر اسلامی مربوط به ابراهیم علیه السلام، به ویژه منابع شیعی، دسترسی و یا اشراف نداشته است. فایرستون به دلیل مراجعه یک سویه به منابع اهل سنت، از پرداختن به دیدگاه های مکتب اهل بیت در خصوص حضرت ابراهیم غافل گردیده است، و همین امر از اعتبار اثر وی می کاهد
خلاصه ماشینی:
"توصیف ابراهیم علیهالسلام بهعنوان حنیف که به کرات همراه با عبارت «آیین ابراهیم» صورت میگیرد (آلعمران: 95؛ بقره: 130و135؛ نساء: 125؛ انعام: 161؛ یوسف: 38؛ نحل: 123؛ حج: 78)، این گمان را در میان مسلمانان و محققان غربی قوت بخشیده که احتمالا در عربستان قبل از بعثت محمد صلیاللهعلیهوآله، یک نوع توحید بومی ابراهیمی وجود داشته است (Firsstone, 2001, v.
بررسی: حضرت ابراهیم علیهالسلام، هم جد قوم اسرائیل و هم جد مسلمانان است؛ زیرا خداوند میفرماید: «وجاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباکم وما جعل علیکم فی الدین من حرج ملة أبیکم إبراهیم هو سماکم المسلمین من قبل وفی هذا لیکون الرسول شهیدا علیکم وتکونوا شهداء علی الناس»(حج: 78)؛ و در راه خدا چنان که حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید، اوست که شما را [برای خود] برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است.
ذبیح کیست؟ فایرستون درباره اینکه کدامیک از فرزندان ابراهیم علیهالسلام ذبیح بوده، مینویسد: «مطالعه کمی متون تفسیری اولیه، نشان میدهد که اکثر مفسران قرآن تا اواسط قرن دوم هجری (نهم میلادی) اسحاق را قربانی موردنظر میدانستند، اما بعدها انتخاب اسماعیل فزونی گرفت و این رویه تا به امروز پابرجا بوده است (Firsstone, 2001, v.
کلمه «أب» در لغت عرب غالبا بر پدر اطلاق میشود و گاهی به جد مادری و عمو و همچنین مربی و معلم و کسانی که برای تربیت انسان به نوعی زحمت کشیدهاند نیز گفته شده است (ابنمنظور، بیتا، ماده أبو؛ طریحی، 1362، ماده أبو؛ مکارم شیرازی و همکاران، 1374، ج 5، ص 303؛ فخررازی، 1420ق، ج 13، ص 33؛ ابن شهرآشوب، 1328، ج 1، ص 223)، ولی شک نیست که به هنگام اطلاق این کلمه، اگر قرینهای در کار نباشد، قبل از هر چیز «پدر» به نظر میآید."