چکیده:
در طول قرون وسطی جریانهای فکری مختلفی در میان یهودیان پدید آمد. جریان کلامی قرائیمی و حاخامی از جمله جریانهای مطرح در آن دوره است که با تأثیرپذیری از معتزله بصره درصدد توجیه و تبیین آموزههای یهودی برآمد. به رغم زبان و منبع الهام مشترک حاخامها و قرائیمیها، اختلاف اساسی آنها به انکار سنت از سوی قرائیمیها برمیگردد. قرائیمیها تنها به مرجعیت کتاب مقدس قائل بودند و برای سنت یا تورات شفاهی، که به زعم حاخامها به لحاظ اعتبار و قداست همچون تورات مکتوب است، هیچگونه اعتباری قائل نبوده، و آن را برساخته ذهن حاخامها میدانستند. هرچند نام قرائیمیها بیشتر از نام رقیبشان با علم کلام تداعی میشود، اما آثار چندان زیادی از ایشان در دسترس نیست. نظر به اینکه تاکنون تحقیق مستقلی در این زمینه صورت نگرفته است، این پژوهش با ارائه گزارش اجمالی از برخی آراء و افکار چند شخصیت مطرح فرقه فوق و نیز در مواردی میزان وامداری آنها به معتزله، میتواند راه را برای بحثهای جدید، هموار سازد.
During the Middle Ages different intellectual trends took form among the Jews. Among these trends is a theological trend with two Karaite and rabbinical orientations، which tried under the influence of Mu'tazilah school of Basra، to justify and explain Jewish doctrines. Despite common language and source of revelation of the two، the main difference between Karaites and rabbis is that Karaites ignore tradition. Karaites merely believe in the authority of the Bible and consider that tradition or the spoken form of Torah as invalid and it is something framed by rabbis، who consider it to be as valid and holy as the written Torah. Although Karaites are more associated with theology than their rival، only few of their works have been found. Since no independent research has been conducted on the issue، the main aim of the present paper is to provoke further discussions by providing a brief account on the views and thoughts of some important personalities of Karaite sect (such as Ya'qub Qirqisani، Yafeth b. Ali، and Yusuf Al-Basir) and citing some cases which show how much they indebted to Mu'tazilah school.
خلاصه ماشینی:
"دلایل مخالفت قرائیمیها با سنت یا تورات شفاهی از نظر قرائیمیها، کتاب مقدس تنها منبع عقاید و شریعت قرائیمی است؛ چراکه تمام احکام در تورات آمده و چیزی بر آن افزوده نشده است.
778) تمسک به معنای ظاهری از بین اصول فوق، اصل نخست تفسیری درخور توجه ویژه است؛ زیرا آنان از یکسو، تحت تأثیر معتزله بر استقلال و خودبنیادی عقل و نیز وجوب استدلال و نظر در تعالیم وحیانی تأکید بسیار داشتند و از سوی دیگر، تأکید بر معنای ظاهری کتاب مقدس، نتیجهای جز جمود فکری برای آنها به همراه نداشت.
کسی که این شناخت حداقلی را داشته باشد، میتواند در سایر اعتقادات برای نمونه، وحدانیت خدا و سایر صفات خدا بر کلمات کتاب مقدس اعتماد کند؛ زیرا اگر ما به طور مستقل بدانیم که خدا همه توان و همه دان است و پیامبر ادعایش را مبنی بر اینکه پیامبر الهی است، با انجام معجزات اثبات کند، قابل اعتماد بودن او اثبات خواهد شد، و پذیرش گفتههای او بدون برهان آسوده خواهد بود.
بنابراین، تنها راه حل این است که خدا فعالیت اختیاری خود را از طریق ارادهای اعمال میکند که خودش خالق آن است، نه ارادهای که در یک موضوع قرار دارد.
آیا انسان مسئول کارهای خود است؟ اگر اینگونه است، پس چگونه این مسئله را با علم مطلق خدا باید آشتی داد؟ زیرا او از قبل میداند که یک شخص در لحظه معین، چه کاری انجام خواهد داد."