چکیده:
در این مقاله نخست به تعریف اومانیسم پرداخته و علت پراکندگی و تنوع در تعریف اومانیسم را روشن ساختهایم. در ادامه و در توضیح تاریخچه اومانیسم جدید به سه دوره اومانیسم رنسانس، اومانیسم روشنگری و اومانیسم مدرن اشاره و ویژگیهای هریک را بیان کردهایم. انواع اومانیسم یعنی اومانسیم دینی و اومانیسم سکولار از دیگر مباحثی است که به آن پرداختهایم و در ادامه اصول اومانیسم همچون طبیعتگرایی، منبع ارزش بودن انسانها، آزادی انسان، خردگرایی و مدارا را تبیین، و سرانجام بعضی از نقدهای وارد بر اومانیسم را مطرح ساختهایم.
خلاصه ماشینی:
"نکته دیگری که باید بدان توجه داشت این است که تعبیر صحیح از این نوع اومانیسم، اومانیسم دینداران است؛ چون اصطلاح اومانیسم دینی حکایت از آن دارد که این نوع اومانیسم را دین ارائه میدهد و برآمده از دین است، درحالیکه چنانکه در تعریف این نوع اومانیسم بیان شد و در ادامه نیز بیشتر روشن میشود، این نوع اومانیسم توسط دیندارانی مطرح شد که با حفظ عقاید دینیشان، بهعلت مسائلی، برای انسان ارج و منزلتی ویژه قایلاند.
اومانیستها در بعد معرفتشناختی معتقد بودند آنچه با سرپنجه قدرت عقلانی بشر قابل کشف نباشد، وجود ندارد و به همین دلیل در بعد هستیشناختی هرگونه موجود ماورای طبیعی از قبیل خدا، وحی، معاد و اعجاز را ـ آنگونه که در بینش دینی مطرح است ـ مدعیاتی اثباتناپذیر میپنداشتند و در بعد ارزششناختی نیز بر این باور بودند که ارزشهای حقوقی را باید با استمداد از عقل بشری تعیین کرد.
انسانمداران سکولار که بر محور و مقیاس بودن انسان برای همه چیز و نفی هرگونه حقایق جاودانی و مطلق و انکار موجودات مافوق طبیعی، و از جمله خدا و جهان پس از مرگ، تأکید دارند، با پشتوانه کدام دلیل، چنین ادعاهای بزرگی را ارائه کردهاند؟ نه در بعد هستیشناختی و معرفتشناختی دلیلی بر وانهادگی و آزادی مطلق انسانها، نفی خدا و نظام ناشی از آن و بینیازی از وحی وجود دارد و نه در بعد ارزششناختی، دلیل متقنی بر ابتنای ارزشهای اخلاقی و حقوقی بر آمال، آرزوها، پنداشتهها و اندیشههای بشری اقامه شده، و نه میتوان اینگونه مسائل عقلی و فلسفی را با تحلیلهای روانشناختی برخی فلاسفه انسانمدار نفی یا اثبات کرد؛ بلکه ادله عقلی و نقلی و شواهد تجربی برخلاف آن دلالت دارند (ر."