چکیده:
این مقاله، به دنبال نشان دادن جایگاه «خدا» در فلسفه نیشیدا کیتارو است. بدین منظور، جنبه دینی اندیشه فلسفی این فیلسوف، در قالب چهار موضوع خدا به مثابه بنیان واقعیت، عدم مطلق، عشق الهی، و دین، بررسی شده است. نیشیدا تفسیری شبه عرفانی از خدا ارائه می دهد که با تفسیر خدا بنا بر نظریه وحدت وجود بسیار شباهت دارد. او رابطه بین خدا و مخلوق را از سنخ تجلی خدا تفسیر کرده است. به نظر او، خدا بنیان واقعیت است و از این منظر، میان خدا و عالم جدایی نیست. همچنین او معتقد است که خدا، وجود نیست؛ بلکه عدم مطلق است ـ البته نه به معنایی که در فلسفه اسلامی از عدم مطلق می شناسیم ـ و آگاهی از این عدم، عشق به خدا و نفس خویش است. ما خدا را در باطن نفس خود شهود می کنیم و عشق الهی در ما وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"به سخن دیگر، خدا تجربة ناب است و بدین جهت، نیشیدا تأکید میکند که نمیتوان گفت ما خدا را تجربه میکنیم؛ بلکه خدا خود تجربه است و در نتیجه، دین نیز رویدادی در نفس شخص است.
نکتهای که در اینجا حائز اهمیت است اینکه نیشیدا، به هیچ وجه شأنی آنتولوژیک برای مفهوم عدم مطلق قائل نیست و از این جهت، با اندیشة فیلسوفان غربی و مسلمان تفاوت بنیادی دارد.
شاید بتوان با کمی احتیاط گفت که خدای حلولی نیشیدا، بیشتر از سنخ خدای مورد نظر عرفا و فیلسوفانی مثل اسپینوزا و هگل است؛ هر چند خود نیشیدا نیز از این فیلسوفان نام میبرد.
نیشیدا، در اواخر عمر خدا را در کانون فلسفة خود قرار داد و حتی گفت که بدون خدا، هیچ دینی وجود ندارد و خدا، مفهوم بنیادی دین است.
ممکن است این سؤال مطرح شود که نیشیدا ـ که میراثدار تفکر و تعالیم بودائیسم بوده ـ چگونه خدا را قبول دارد؛ چون خود او میگوید که بودائیسم، هیچ خدایی ندارد.
نتیجهگیری با توجه به آنچه گفته شد، میتوان چند نکتة مهم را دربارة تصور نیشیدا از خدا استنباط کرد: 1ـ تفکر نیشیدا، با الهام از عرفان مسیحی و تعالیم بودایی و نیز با الهام از تفکرات دینی اکهارت، کرکگور و هگل، صبغة دینی به خود گرفته و از این رو، «خدا» در کانون فلسفة او قرار دارد.
او، همانند کرکگور، متفکری عارفپیشه است 3ـ خدا، خصلت متضاد وجود و عدم را توأمان دارد و خدا، بنیان واقعیت است و ما آن را از طریق تجربة بیواسطه و مستقیم شهود میکنیم؛ ولی این شهود، معنای فلسفی ندارد."