چکیده:
این مقاله ابتدا به تعریفی از مفهوم دموکراسی بر اساس نظریه کارل مانهایم می پردازد؛ تعریفی که در آن، دموکراسی فراتر از سطح سیاسی و در واقع نوعی فرهنگ تلّقی می گردد. فرهنگ دموکراتیک با تحدید فواصل عمودی (فاصله های کیفی) و به رسمیت شناختن فواصل افقی (تفاوت¬ها) تمایزی اساسی با تلّقی های پیشادموکراتیک دارد. مقاله¬ی حاضر با تاکید بر تمایز مذکور، به برخی از مصادیق فرهنگ دموکراتیک؛ یعنی: فردیّت وشیئیّت(جزئیّت) اشاره می کند و چگونگی برآمدن آن ها را از متن فرهنگ مذکور نشان می¬دهد. سپس با گزینش این منظر، به بررسی اشعار نیما یوشیج، سروده های سال های 1299تا 1336، جهت تعیین مختصّات شعری او می پردازد. به نظر می رسد که اوج شعر نیما، از منظر گرایش به جزئیات و فردیّت، در اشعار حوالی عصر مشروطه و اندک زمانی پس از آن قابل رویت است؛ حال آن که در میانه اوجگیری استبداد رضا شاهی، شاخص های مذکور در آثار او رو به زوال می نهند. این نوشتار، در انتها در پی یافتن دلایل اوج و فرود شعر نیما از منظر شاخص های مورد بررسی خویش، به تاثیرات نظام استبداد پهلوی اشاره می کند که توانست با تحدید حیات سیاسی- اجتماعی شاعر، فضای زندگی روزمره ی او را تاریک سازد تا منبع اساسی سرایش های وی را، از زندگی واقعی به سوی دنیایی انتزاعی، تغییر دهد.
خلاصه ماشینی:
بررسی و نقد فردیت و شیئیت (جزئیت) در شعر نیما یوشیج منوچهر تشکری* استادیار زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران اهواز محمدحسین دلال رحمانی کارشناس ارشد جامعهشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز چکیده این مقاله نخست مفهوم دموکراسی را براساس نظریة کارل مانهایم تعریف میکند.
همچنین، این نوشتار درپی یافتن دلایل اوج و فرود شعر نیما ازنظر شاخصهای مورد بررسی، دربارة تأثیر نظام استبداد پهلوی سخن میگوید که توانست با محدود کردن زندگی سیاسی- اجتماعی شاعر، فضای زندگی روزمرة او را تاریک کند تا منبع اساسی سرایشهای او را از زندگی واقعی بهسوی دنیای انتزاعی تغییر دهد.
از سوی دیگر، این گرایش با به محاق رفتن فردیت و شیئیت در آثار او همراه میشود؛ با این حال نیما در سال 1310 چند شعر استثنایی سرود که با روند چند سال قبل و بعد از آن هماهنگ نبود: ابتدا شعر «هیئت درون پرده» (1310) با توصیفهای عینی بسیاری دربارة عناصر جسمانی، سپس شعر «خاطرة مبهم» (1310) با ابهام ویژه و متفاوتش و درنهایت «خاطرة امزناسر» (1310) با توصیف قابل قبولی از درة امزناسر که گاه بهسوی جزئیات راه برده است.
این شعر به اشعار پیش از استبداد شاعر شباهتهایی دارد (همان، 487)؛ زیرا «نیما از افسانه تا شعرهای پایانی خود از شیوة روایت- که اثر را از برج عاجنشینی خارج میکند- استفاده کرد.
در کتاب بوطیقای شعر نو این زمینه آمده است: «در بیشتر شعرهای کوتاه نیما، "ابژه" که طبق نظریههای نیما قرار بود ذهنی و سوبژکتیو نشود، در انتهای شعر به خود شاعر تبدیل میشود.