چکیده:
بایزید بسطامی از بزرگترین و پرآوازهترین عارفان سدۀ دوم و سوم هجری است، که بیشتر تذکرهنویسان و نویسندگان صوفی و همچنین بسیاری از عالمان شیعی بر ارتباط او با امام جعفر صادق (ع) تأکید کرده و گفتهاند که او مدتی سقای آن حضرت (ع) بود؛ با این همه، برخی از محققان معاصر از لحاظ تاریخی دربارۀ این ارتباط تردید کردهاند. اما با توجه به اینکه در سدههای نخستین-سدههای دوم تا چهارمهـ، افراد متعددی با کنیه بایزید و نام طیفور وجود داشتهاند که ظاهرا همگان از خاندان او بودهاند؛ چنین مینماید که اقوال و نظریات آنان و شرح احوالشان درهم آمیخته باشد. در حالیکه برخی از اقران بایزید، از جمله ابراهیم ستنبه، در سده دوم میزیستهاند، و برادرزادة بایزید، ابوموسی، نیز که در حدود نیمه سده سوم فوت کرده، هنگام وفات بایزید، بیست و دو ساله بوده است؛ افزون برآن، برخی تعالیم و سخنان بایزید نیز برگرفته شده و یا شبیه تعالیم ائمه اطهار (ع)، مخصوصا امام جعفر صادق (ع)، است.
خلاصه ماشینی:
"3 هجویری نیز یک باب از کشف المحجوب را با عنوان «باب فی ذکر ائمتهم» به بیان منزلت عرفانی امامان معصوم (ع)- البته تا امام جعفر صادق (ع) - اختصاص داده، 4 و دربارۀ ایشان گفته است: «و اهل بیت پیغامبر- علیه السلام – آنان که به طهارت اصلی مخصوصاند هر یکی را اندر این معانی قدمی تمام است، و جمله همانجا.
اولا – به گفتۀ او- با توجه به فاصلۀ زمانی میان بایزید و جدش– پدر پدرش- یعنی سروشان، که در نیمۀ نخست سدۀ اول هجری، والی قومس و بسطام بوده و در همین دوره اسلام آورده، بایزید باید از رجال سدۀ دوم هجری باشد؛ نه سدۀ سوم؛ ثانیا یکی از اقران بایزید، یعنی ابواسحاق ابراهیم ستنبه (یا استنبه) هروی، که برخی از اقوال بایزید را نیز نقل کرده، 2 به اقرار بسیاری از نویسندگان صوفی، از مصاحبان ابراهیم ادهم (د161تا 166ق) بوده است؛ 3 لذا امکان ندارد که او هم از مصاحبان ابراهیم ادهم و هم از اقران بایزیدی که در سدۀ سوم میزیسته باشد؛ از این رو، بایزید باید در سدۀ دوم زیسته باشد؛ اما استدلال سوم مرحوم زریاب، مستند به کتاب دستورالجمهور فی مناقب سلطان العارفین ابویزید طیفور است، که یکی از نوادگان ص131."