چکیده:
مفهوم ایمان کاتولیکی را برخی از سنخ معرفت و به عبارتی ایمان گزاره ای دانسـته اند و برخی آن را فراتر از معرفت و غیر گزاره ای دانسته اند. آوگوسـتین بـه عنـوان طرفدار ایمان غیر گـزاره ای در دوره نخسـت زنـدگی اش ایمـان را نـوعی معرفـت دانسته ، و ایمان و فهم را لازم و ملزوم یکدیگر می دانـد، امـا در نهایـت بـه عقـل حصولی بی اعتنا می شود و ایمان را امری باطنی و مبتنی بر فیض و موهبت الاهـی می داند. توماس آکوئیناس بـه عنـوان طرفـدار ایمـان گـزاره ای ، ایمـان را از سـنخ معرفت می داند، اما باید توجه داشت کـه رویکـرد وی صـرفا فلسـفی نیسـت و بـر عناصر غیر معرفتی همچون امید و محبت و نیز موهبتی بودن ایمان تاکید می کند.
خلاصه ماشینی:
توماس آکوئیناس بـه عنـوان طرفـدار ایمـان گـزاره ای ، ایمـان را از سـنخ معرفت می داند، اما باید توجه داشت کـه رویکـرد وی صـرفا فلسـفی نیسـت و بـر عناصر غیر معرفتی همچون امید و محبت و نیز موهبتی بودن ایمان تأکید می کند.
(. Ibid) در مورد ایمان بر این عقیده است که انسـان بـه یـک شـهود بـاطنی دسـت پیـدا مـی کنـد و همـین امـر آن را از ایمـان بـه موضـوعات خـارجی کـه عقیـده یـا گمـان نامیـده مـی شـود متمــایز مــی ســازد.
(. Ibid) نتیجه اینکه در ایمان مـورد نظـر آکوئینـاس نـوعی شـناخت وجـود دارد، امـا ایـن شـناخت فیلسوفانه نیست ، یعنـی ایمـان از سـنخ معرفـت نیسـت و بـاور مـوجهی نیسـت کـه بـه دنبـال اســتدلال عقلــی بــه وجــود آمــده باشــد، بلکــه یقــین و اطمینــانی اســت کــه ناشــی از لطــف الاهـی ، از یـک سـو، و نیـز اراده بشـری ، از سـوی دیگـر، اسـت و اگـر گفتـه شـود پـس چـرا گــاهی تــلاش مــی شــود آمــوزه هــای دینــی را مســتدل کننــد و از راه عقلانــی اثبــات کننــد، می گوید برای آن است که نشان داده شود پذیرش ایمان کاری احمقانه نیست .
مـا نیـز بـا توجـه بـه حیـات جـاودانی کـه بـه مـا وعده داده شـده اسـت ، وعـده خـدا را بـاور مـی کنـیم و از ایـن جهـت اراده مـا بـرای پـذیرش ایمـان برانگیختـه می شـود.