چکیده:
داستان کوتاه دفاع مقدس در یک دهه اخیر، تحول چشمگیری در عرصه کاربرد تکنیک و سازه های نوین داستان نویسی داشته است. با واکاوی عناصر منفرد پیکره این داستان ها می توان جنبه های هنری آنها را نشان داد. در این پژوهش با نگاهی ساختاری به کارکرد کشمکش، به عنوان یکی از مهم ترین وابسته های عنصر پیرنگ، الگوی «رابرت مک کی» در باره سطوح سه گانه کشمکش بررسی شده است. پس از آن، سه مشخصه مشترک روایی کشمکش، شامل کشمکش جسمانی،کشمکش عاطفی وکشمکش زمان ومکان، به منظور نشان دادن شگردهای به کار رفته در سه داستان کوتاه دفاع مقدس به نام های«هانیه» نوشته مهدی نور محمدزاده، «دریا قلی» نوشته زهرا مشتاق و «شب نشینی در جهنم» نوشته داوود امیریان، از مجموعه داستان های برگزیده مسابقه سراسری داستان نویسی کوتاه یوسف(1385ه.ش )مورد بررسی قرار گرفته است.
نتایج این پژوهش نشان می دهد که نویسندگان داستان های مورد بررسی، درکاربرد عنصرکشمکش برای نشان دادن عدم تعادل نخستین در روایت داستان از شگرد تعلیق در سه سطح کشمکش درونی،فردی و فرا فردی بهره گرفته اند. نویسندگان این آثار با کاربرد وجوه سه گانه کشمکش، ضمن بیان نمایشی داستان به توصیف جزئیات و تحول شخصیت ها پرداخته اند.
خلاصه ماشینی:
"کشمکش،به عنوان بافت نخستین چنین داستانهایی، عنصری تحمیلی را با خود به همراه دارد که ناخواسته شخصیتهایداستان رادرگیر خواهد کرد اما این عنصر،به عنوان وجهی عمومی،به خودیخود نمیتواندعامل کشمکش باشد بلکه هرچقدر این رویارویی و تضادها،درونی و منحصر بهفرد باشد،نیازمند عمل یا تفکری نوین است که بر تاثیرگذاری و پایداری حضورخواننده در ادامۀ خوانش داستان،کمک شایان توجهی میکند.
(نک:مککی،1387:106)برمبنای این الگو،کارکرد کشمکش در مادۀ خام روایت در داستان کوتاه هانیه رامیتوان در ساختار زیر نشان داد: A -کنش نخست:بستری شدن حبیب در بیمارستان،برای عمل جراحیدشوار نخاع علیرغم میل باطنی وی.
برمبنای این الگو،کارکرد کشمکش در مادۀ خام روایت در داستان کوتاه«شبنشینی در جهنم»را میتوان در ساختار زیر نشان داد: A -کنش نخست:تصمیم برای طرح موضوع عیاشی نیروهای سازمان مللتوسط علی.
همین باعث میشود او به درون خویش پناه ببرد و تا زمانی که شخصیت مقابلوی(رضا)همراه او نیست،او از گفتگوی درونی برای نشان دادن کشمکشعاطفیاش بهره میگیرد اما سومین وجه کشمکش در این داستان،کشمکشمکان،زمان است.
برای نشان دادنساختار عنصر کشمکش در داستانهای مورد بررسی،آنها را به عنوان سطحی ازساختار روایت که در کل داستان پراکنده شده و از منظری فیزیکی و ذهنیبرخوردار است،در جملههایی با عنوان«جملههای هستهای کشمکش»نشان دادهایم: (به تصویر صفحه مراجعه شود) به نظر میرسد که این جملهها موضعیتر و غایت شناسانهتر هستند؛بنابرایناگر بخواهیم آنها را بهطور طولی قرار دهیم،میتوانیم قبل از آنکه جریان سادۀعلت و معلولی آن را لحاظ نماییم،انسجام روایت برای رسیدن به غایت داستان رابرمبنای عنصر روایی کشمکش مشاهده کنیم،به عبارتی،در داستان هانیه عنصرغالب کشمکش عاطفی است و خواننده با چنین رویکردی مواجه است."