چکیده:
ماغوط(1934-2007)، شاعر و نویسنده سوری و از پیشگامان و توسعه دهندگان قصیده النثر در شعر عربی است. او از کودکی با رنج ودرد ملت آشنا شد و در دوران نوجوانی، شاهد اشغال فلسطین و اوضاع نابسامان کشور های منطقه بود. مشاهده این اوضاع، نوعی روحیه تمرد را در شخصیت او به وجود آورد؛ به گونه ای که در نوع شعری وی نیز تاثیر گذاشت و به قصیده النثر که نوعی تمرد از قوانین شعر و رعایت وزن و قافیه و عروض بود، روی آورد و از پیشگامان قصیده النثر گردید.
او به عنوان یک ناقد اجتماعی به انتقاد از وضع موجود عرب و ضعف و سستی آنها در برابر سلطه جویان و به خصوص اسراییل پرداخته است و آثار خود آنها را به وحدت و یکپارچگی و مقاومت فرا می خواند. در تمامی آثار او، اعم از شعر، داستان و نمایشنامه، بن مایه هایی از مقاومت آشکارا به چشم می خورد.
هدف از این مقاله، بیان و ارائه جلوه های مقاومت در آثار ماغوط است که ابتدا به شرح مختصری از زندگی سیاسی، اجتماعی و ادبی ماغوط می پردازد، سپس مظاهر مقاومت را که از مطالعه تمام آثار او استخراج شده، در سه عنوان دعوت به مبارزه و مقاومت، ماغوط و لبنان و ماغوط و فلسطین ارائه می کند و به بیان دیدگاه های او در این مورد می پردازد تا ضمن معرفی وی، حساسیت او را به عنوان یک ادیب عرب، نسبت به مسائل جهان عرب نشان دهد و نقش اشعار و کلما ت او را در بیدار سازی ملت برای حفظ عزت و کرامت خود بیان نماید.
خلاصه ماشینی:
"هدف از این مقاله،بیان و ارائۀ جلوههای مقاومت در آثار ماغوط است کهابتدا به شرح مختصری از زندگی سیاسی،اجتماعی و ادبی ماغوط میپردازد،سپس مظاهر مقاومت را که از مطالعۀ تمام آثار او استخراج شده،در سه عنواندعوت به مبارزه و مقاومت،ماغوط و لبنان و ماغوط و فلسطین ارائه میکند و بهبیان دیدگاههای او در این مورد میپردازد تا ضمن معرفی وی،حساسیت او را بهعنوان یک ادیب عرب،نسبت به مسائل جهان عرب نشان دهد و نقش اشعار وکلمات او را در بیدارسازی ملت برای حفظ عزت و کرامت خود بیان نماید.
این فراخوانیزمانی صورت میگیرد که او رسالتش را به عنوان نیروی پیشرو انجام داده استاما قادر نیست که یک تنه به تغییر وضع موجود بپردازد و با شکوه از برادرانش،رؤیاهای خود را بیان میکند: یا اخوتی لقد نسیت حتی ملامحکم ایتها العیون المثیرة للشهوة ایها الله أربع قارات جریحه بین نهدی کنت افکر بأننی سأکتسح العالم بعینی الزرقاوین و نظراتی الشاعریة [ای برادرانم/من حتی چهرهتان را فراموش کردهام/ای چشمهای شهوتبرانگیز/ای خداوند/چهار قاره زخمی در سینه من است/فکر میکردم با دوچشمان آبی و نگاههای شاعرانهام همۀ جهان را تسخیر خواهم کرد] و از لبنان میخواهد فریاد زنان به دنبال او حرکت کند: لبنا...
ماغوط این مسئله را از زبان«صقر»،از اجداد عرب،مطرح میکند و میگوید: صقر:باسمهم جمیعا جئت أسألکم کیف أضعتم فلسطین و الاندلس والاسکندرون؟و بأی وجه بعد ذلک تأکلون و تشربون و تمرحون؟(الماغوط،1998:379) اما او در ضمن بدبینی،خوشبین است و از مخاطبان خود میخواهد که ازسخنان او ناراحت نشوند زیرا بالأخره فلسطیین آزاد خواهد شد و میراث عربدوباره باز خواهد گشت و عدالت جهان را فراخواهد گرفت."