خلاصه ماشینی:
"آیت الله علامه طباطبایی نیز بعد از مطالعهیکتاب گفتند:این کتاب نه دانشگاهی و نه حوزهایست،بلکه فقط قرآنی است.
باری؛اعتراض علمای نجف به آیت الله بروجردی و تذکرات ایشان به علامهطباطبایی به جایی رسید که فرمودند:اگر آقای طباطبایی به این کار ادامه دهدناچارم چیزی بگویم.
سخن علامه طباطبایی این بود که علامی نجف به آقایبروجردی فشار آوردند جلوی مرا در نوشتن پاورقیهای بحار بگیرد و کار به آنجاکشیده که ایشان هم پیغام داده فلانی در مجلدات بعدی اصول فلسفه و روشرئالیسم که روی جلد آن نوشته سید محمد حسین طباطبایی طوری بنویسد کهبا حسین طباطبایی متفاوت باشد.
آیت الله بروجردی میدانستند که&%16934JTKG169G% خیلی از طلاب به درس فلسفهی علامه طباطبایی و برخی دیگر از فضلایفلسفهگو حاضر میشدند ولی بارها فرمودند حوزههای علمیه شیعه تا امروز آنقدرفلسفه خوان نداشتند اگر چه جناب سید محمد حسین طباطبایی مرد بزرگی استولی حضور این همه جمعیت جوان در درس فلسفه،شاید نتیجهی خوبی به دنبالنداشته باشد چرا که ظرفیت افراد با هم متفاوت است.
آقایان مکارم و دوانی و سبحانی و آقا سید مرتضی جزایری خدمت امام خمینی1رفته و از ایشان خواستند هر طور شد ه آیت الله بروجردی را ببینند و ایشان را متوجهغرضورزی مغرضین بکنند ایشان فرمودند:در این باره نمیشود چیزی به آقایبروجردی گفت؛و چون آقای سبحانی اصرا رکرد؛گفتند:من چه کنم!کسانیدر منزل بروجردی هستند که نمیگذارند برای اسلام کاری انجام بگیرد!آقایبروجردی خودشان اهل معقول(فلسفه و علوم عقلی)هستند و با فلسفه مخالفنیستند.
تمرین و بحثو درس میخواهد و این گونه افراد متأسفانه خیلی کم هستند کسانی که شاگردعلامه بودند برخی از آنها هم مفسر هستند و هم فیلسوف ولی فلسفهی آنهابر تفسیر غلبه دارد لذا این افراد نمیتوانستند آن طور که باید در مورد قرآن بحثکنند."