چکیده:
عرفان در حیات دینی مسیحی از آغاز پیدایش مسیحیت شکل گرفت و در طی تکون و تطور خود از دو منبع درونی و بیرونی اثر پذیرفت. این پژوهش درصدد برشمردن عناصر شکل دهندة عرفان مسیحی در سدههای اولیه است که در دو بخش بررسی میشود: بخش اول به میراث یهودی، یعنی ارتباط تاریخی و محیطی دو جامعة یهودی و مسیحی، شباهتهای آن دو جامعه در باب عقاید دینی، مراسم و آیینها، تأثیر کتاب مقدس عبری و نقش فیلون، و سپس تاثیر ادیان رمزی و متونی چون دیداخه، متون مکاشفاتی و آپوکریفایی و نیز آیینهای گنوسی و هرمسی بر عرفان مسیحی میپردازد و در ادامه به تأثیر مکاتب افلاطونی و نوافلاطونی در گرایش مسیحیت به عرفان اشاراتی میشود. در بخش دوم در بیان تحول درونی به تأثیر انجیلها، تعالیم عرفانی مسیح، پولس و یوحنا اشاره شده است. این پژوهش نشان میدهد که عرفان مسیحی بهرغم اثرپذیری از منابع بیرونی، بیشتر از انجیلها و تعالیم عرفانی، اخلاقی و زندگی زهدانة مسیح متأثر بوده است.تحولات دینی در جوامع مختلف به دلیل اشتراک در پارهای مبانی و اصول، شباهتها و همسانیهای متعددی دارد، گر چه نمیتوان آنها را در همة وجوه با یکدیگر مشابه دانست. در این مقاله، تحولات دینی در اروپای قرن شانزدهم با تحولات مشابه در جهان معاصر اسلام، که از قضا هر دو در دوره زمانی یکصدوپنجاه سالهای رخ داده است، مقایسه میشود که از مهمترین آنها میتوان توجه به گوهر و روح دین، نزاع بر سر موضوع مرجعیت دینی و جایگاه سنت، نابگرایی و مخالفت نسبی با اندیشههای فلسفی و متجددانه، و محور بودن آخرت و رستگاری آن جهانی اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
"گونههای آشکار شدن (مکاشفه) خداوند در الهیات مسیحی از طریق معجزات، نبوتها، وجود و اعمال عیسی، کتاب مقدس و تجربههای شخصی و نیز وجود برخی از شطحیات، قصص و رموز عرفانی در اناجیل، بهویژه انجیل یوحنا که آکنده از تصویرهای روحانی و شواهد عرفانی است، زمینه را برای نگرش باطنی در مسیحیت فراهم آورده است.
او میگفت این حقیقتی است که حتی در این جهان محدود همة امور با هم در کاراند تا به محبت خدا برسند: «کیست که ما را از محبت مسیح جدا کند؟ آیا مصیبت یا دلتنگی یا جفا یا قحطی یا عریانی یا خطر یا شمشیر؟» 3 بنابراین، آرامش و محبت، امید و قوت از ثمرات عرفان پولس بود و او برای اولین بار با باز کردن فصل جدیدی در تجربة عرفانی، برای انتقال تجارب عرفانی قالبهایی به وجود آورد و از طریق این قالبها آموزههای مسیحی را عالمگیر کرد.
بر پایة منبع درونی: آموزه هایی چون فضیلت دانستن فقر، تطهیر از گناه، بیتوجهی به دنیا، محبت، تجرد، توکل، عشق، نور، کرامات و معجزات، اشراف بر ضمایر، تفسیر حقایق باطنی، وجود برخی از شطحیات و رموز عرفانی، معرفی عیسی به عنوان پسر و صورت خدا، مسیح محوری، تقسیم حکمت به دو نوع لدنی و اکتسابی، از تعالیم عیسی و اندیشههای عرفانی پولس قدیس و یوحنا است که پایههای عرفان مسیحی را شکل داده است."