چکیده:
بخش زیادی از قرآن روایت داستان امتهای پیشین و انبیاء الهی است. جایگاه و نقش این داستانها بهعنوان یک منبع فقهی از جمله مباحث نظری آیات احکام است. از آنجاییکه زبان داستان زبان اخبار است این پرسش در بین فقیهان و مفسران همواره مطرح بوده است که آیا آیات قصص میتواند مفهوم انشایی داشته باشد؟ آیا میتوان از قصص قرآن احکام فقهی را استنباط کرد؟ در بخش اول این مقاله روایاتی ذکر کردهایم که در آنها اهل بیتعلیهم السلام از آیات داستانی برای استنباط احکام استفاده کردهاند. در بخش دوم به رهیافتهای مستخرج از روش اهل بیتعلیهمالسلام در تفسیر فقیهانه از قصص قرآنی پرداختهایم و نشان دادهایم آیات داستانی از جمله منابع قرآنی برای احکام فقهی است.
خلاصه ماشینی:
"2-4- احکام فراتر از زمان بخش قابل توجهی از احکام در قرآن رنگ تاریخی و اقلیمی دارد، از ظهار، لعان، قسامه، ایلاء در حوزه خانواده تا نسیء و قربانی کردن فرزند برای بتها و تقسیم ذبیحه بین خداوند و شرکای او در حوزه عبادی و اجتماعی همگی نمونههایی از توجه جدی قرآن به مسائل مخاطبان اولیه است، طبیعی است کتابی که سامانه زندگی جدیدی را مطرح میکند نمیتواند بر واقعیتها چشم فرو بندد، تصحیح باورهای عربان و رفتار آنانبه عنوان مخاطبان اولیه قرآن در امور مربوط به جن، فرشته، خدا، معاد، عبادت و تجارت جز با پرداختن به آنها میسور نبود از اینرو بخش قابل توجهی از باورها و احکام قرآن رنگ عربی دارد به همین دلیل پرداختن به این باورها و رفتارها قومی بودن و جغرافیایی بودن قرآن را تداعی کرده است تا آنجا که گفته میشود: آداب و رسوم و عادات و عقاید و معارف و جهانبینی مردمان عصر نزول قرآن عالما و عامدا در کلام الهی راه داده شده است بنابراین اگر در قرآن هیئت بطلمیوسی یا طب جالینوسی منعکس شده باشد نباید آنها را انکار کرد هر چند این معارف بشری منسوخ شده است (خرمشاهی، 1374، ش 5: 91) و یا گفتهاند قرآن به زبان قوم است و زبان قوم بودن در قالب فرهنگ بودن است یعنی زبان هر قوم آئینه و تجلی فرهنگ و معتقدات اوست و تئوریها و جهان بینیهای آن قوم را منعکس میکند (جلیلی، ش 23: 40) بنابراین پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله وحی و نزول قرآن مناسب با جزیرةالعرب قرن هفتم میلادی را دریافت میکند (فراستخواه، بیتا: 33 و 1: 29)."