خلاصه ماشینی:
ق، به لطف نفوذ عمویش پاشاخان امین الملک در دربار، علیخان به ناصرالدینشاه معرفی شد و شاه نیز که تحت تاثیر خط خوش و نگارش و نثر این جوان قرار گرفته بود وی را با عنوان منشی حضور بهکار گمارد.
از لحن کلام او در مورد مسائل کشورش پیدا بود که حقیقتا شیفتة اصلاحات است؛ ولی شور و شوقش از میان رفته و تمام امیدی را که به تجدید حیات ایران در زمان خود داشت، از دست داده است.
اما اگر بپذیریم که حرفهای امینالدوله صحت دارند، در آن صورت باید پذیرفت که شاه چندینبار تصدی منصب رئیسالوزرائی را به وی پیشنهاد کرده بوده است؛ آنجا که سالها بعد برای عروس خود خانم فخرالدوله نقل میکند: من موقعی که منشی مخصوص ناصرالدینشاه بودم، چندین بار پیشنهاد صدارت به من شد، و با اینکه ناصرالدینشاه را مردی با هوش، مصمم و قویالاراده میدانستم چون به روحیة استبدادی او واقف بودم از قبول مسئولیت سرباز زدم و زیر بار نرفتم.
اندکی پیش از ورود امینالدوله به آذربایجان، میرزا حسن رشدیه (پدر آموزش و پرورش نوین ایران) تلاش کرده بود تا (رجوع شود به تصویر صفحه)مدرسهای به سبک مدارس ترکیه در تبریز راهاندازی کند، ولی به واسطة اقدامات عناصر واپسگرای افراطی بهناچار ترک دیار کرده و راهی باکو شده بود.
ق، شاه با توجه به رضایت خاطر از خدمات دولتی امینالدوله، با امید به اینکه وی قادر به افزایش درآمدهای دولت و تأمین سفر او به اروپا خواهد بود عنوان صدراعظمی را به وی اعطاء نمود و برای نظارت بر تمام امور لشکری و کشوری به وی اختیارات تام داد.