خلاصة:
اخلاق كاربردي به منزله يكي از رشته هاي نوين اخلاقي، داراي سه رسالت عمده است: نخست پاسخ گويي به مجموعه مسائل اخلاقي نوپديد و ويژه در هر يك از عرصه هاي اختصاصي زندگي مدرن، دوم تلاش در جهت تطبيق استدلال ها، اصول و ارزش هاي اخلاقي در موارد خاص، و سرانجام حل تزاحمات اخلاقي. تزاحمات در عرصه اخلاق امنيتي آن گاه رخ مي دهد كه نيروي امنيتي با دو تكليف در «مقام امتثال» مواجه شود و وي ناگزير به يك انتخاب باشد. نكته محوري در تعيين ملاكِ انتخابِ يكي از اطراف تزاحم و ارائه راه حل هاست. مقاله حاضر با بهره گيري از روش توصيفي و تحليلي، تنها به يك ملاك اساسي در حل تزاحمات اخلاقي يعني قاعده اهم و مهم پرداخته است. نتيجه نهايي تحقيق با تصوير صور تزاحم اين است كه هرچند وقوع تزاحمات انكارناپذير است، اما با نظر به مباني فلسفي پذيرفتني در فلسفه اخلاق و با توجه به قواعدي چون قاعده ياد شده، مي توان در حل آنها توفيق يافت؛ بدين معنا كه اين تزاحمات بدوي و غيرمستقرند.
ملخص الجهاز:
"گاه لازم است یک نیروی امنیتی برای حفظ جان خویش در انجام مأموریت و توفیق در آن، هویت خود را نهتنها کتمان، بلکه در طول مدت عمر، با یک یا چند هویت جعلی زندگی کند و در مواردی به کارهایی اقدام کند که بر خلاف باورها و اعتقادات دینی و ارزشهای اخلاقیاند؛ اما بیشک تقیه در جایی که اساس دین در خطر باشد، روا نیست؛ همانگونه که امام حسین( با یزید که درصدد هدم دین بود به مقابله برخاست و حاضر به تقیه نشد؛ چراکه بیعت کردن با او یعنی تن دادن به تأیید حکومت یزید و امضای نابودی اسلام: «وعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید».
پس اگر شخص ستمگری، دیگری را به کشتن انسانی بیگناه، وادار کند، تقیه روا نیست؛ چراکه تقیه برای حفظ نفس است و اگر به مرتبة قتل برسد، مشروعیت خود را از دست میدهد و خون و جان وی ترجیحی بر دیگری نخواهد داشت؛ اما پرسش مهم این است که اگر نیروی امنیتی در شرایطی قرار گرفت که یا باید نقشة طراحیشده و اسرار نظام فاش شوند و مصلحت نظام اسلامی به خطر بیفتد یا شخص با اقدام به قتل، در حفظ این مصلحت بکوشد، چه باید کرد؟ به نظر میرسد با توجه به روایات باب تترس بتوان این موارد را نیز حل کرد و نیروهای امنیتی را در این شرایط خاص یاری رساند."