خلاصة:
مكاشفه هاي اخلاقي قواعد سردستي و شهودي اند كه در گفت وگوهاي اخلاقي روزمره مورد استفاده قرار مي گيرند. هرچند اين قواعد پاسخي سريع و اغلب درست به معماهاي اخلاقي انسان مي دهند، استفاده بدون تامل و استدلال از آنها مي تواند موجب خطاهايي در تصميم گيري هاي اخلاقي شود. حال پرسش اين است كه خطاپذيري اين مكاشفات چه تلويحات و محدوديت هايي را براي تفكر اخلاقي انسان فراهم مي كند؟ هدف اين پژوهش، معرفي مكاشفه هاي اخلاقي در روان شناسي و بررسي تلويحاتي است كه اين مكاشفه ها، براي رويكردهاي مختلف فلسفه اخلاق دارد. از طريق روش كتابخانه اي ابتدا مكاشفه هاي اخلاقي به روشني توضيح داده، و سپس به روش تحليلي- منطقي پيامدهاي اين مكاشفات براي رويكردهاي مختلف فلسفه اخلاق بررسي شد. مكاشفات اخلاقي، مي تواند خطاپذيري تصميمات اخلاقي را در صورت پذيرش صرف رويكرد عاطفه گرايي نشان دهد. افزون بر اين، برخلاف توصيه فلاسفه اخلاق شهودگرا، مردم شهودهاي خود را به جاي استفاده صرف در مسائل بنيادي اخلاقي، در مسائل روزمره به كار مي اندازند.
ملخص الجهاز:
"پیشگامان مطالعات در راهبردهای مکاشفهای در روانشناسی به بررسی رابطة راهبردهای مکاشفهای و امر واقع پرداختهاند و ازاینرو میتوانند خطاهای احتمالی این راهبردها را بهسهولت نشان دهند؛ اما دربارة اخلاقیات این کار دشوارتر است؛ چرا که صحت و سقم یک حکم اخلاقی مسئلهای دشوار و گاه مربوط به نظریههای فلسفة اخلاق است.
به اعتقاد سانستین آنچه این تمایل عجیب و خودویرانگر را تبیین میکند، تعمیم ناروای مکاشفهای است که در بسیاری از موارد درست عمل میکند: «اینکه خیانت در امانت و اطمینان را تشویق نکرده و تنبیه کنید»؛ اما استفادة دائم از این اصل میتواند موجب ترجیح احتمال زیان بیشتر در برابر احتمال اندک خیانت شود.
همانطور که گفته شد، شهودگرایی در فلسفة اخلاق ناظر بر این بود که فقط شهودها در مورد مسائل زیربنایی صحیحاند (وارنوک، 1362، ص27)؛ اما مفهوم مکاشفههای اخلاقی و نظریة شهودگرایی اجتماعی نشان دادند که انسانها در عمل غالبا به همة مسائل به دیدگاه شهودی متوسل میشوند.
شهودگرایی در فلسفة اخلاق شهودها را در مورد اصول بنیادین اخلاق تجویز، و در قضایای دیگر مداقههای پیامدگرایانه و یا تکلیفگرایانه را توصیه میکند؛ اما مفهوم مکاشفههای اخلاقی نشان میدهد که مردم دربارة مسائل قابل بحث و روزمره نیز به جای تفکر، به شهودهای خود اعتماد میکنند.
تحقیقات بسیاری در روانشناسی تربیتی و روانشناسی اخلاق صورت گرفته تا استدلالهای عقلانی و اخلاقی افراد پرورش یابد و رشد طبیعی این استدلالها تسریع شود (کریمی، 1385، ص 160)؛ اما پرسشی که شاید لازم است در تحقیقات آینده به آن پرداخته شود، این است که با توجه به ذات غیرعقلانی تصمیمات اخلاقی انسانها، آیا تربیت و پرورش اخلاقی استدلالها و تأملات عقلانی میتواند تصمیمگیریهای شهودی مبتنی بر مکاشفهها را کاهش دهد."