خلاصة:
از میان معانی حجیت، سه معنا در مسئله «حجیت قطع» مطرح است: الف) قرارگرفتن حد وسط؛ ب) کاشفیت و طریقیت؛ ج) معذریت و منجزیت. در اندیشه شیخ انصاری، اتصاف قطع بهمعنای اول صحیح نیست. در مورد معنای دوم، چهار دیدگاه درمیان اصولیان مطرح است: مطابق دیدگاه اول، کاشفیت و طریقیت، ذاتی باب ایساغوجی وجزء مقوم برای قطع است، اما مطابق دیدگاه دوم، کاشفیت و طریقیت، مقوم حقیقت قطع است و تمام حقیقت قطع را تشکیل میدهد. دیدگاه سوم بر این است که کاشفیت و طریقیت از لوازم قطع است. مطابق دیدگاه چهارم، کاشفیت قطع پذیرفتنی نیست. در مورد معنای سوم نیز پنج دیدگاه مطرح است: دیدگاه اول، ذاتیبودن معذریت و منجزیت برای قطع است؛ دیدگاه دوم، لازم ذاتیبودن معذریت و منجزیت است؛ دیدگاه سوم، حکم عقلی به معذریت و منجزیت است؛ دیدگاه چهارم، اعتباریبودن معذریت و منجزیت است و دیدگاه پنجم، تبعیت معذریت و منجزیت از مولویت مولی است. نوشتار حاضر به تحلیل و بررسی این دیدگاهها میپردازد. مسئله «حجیت قطع» با علم فقه نیز ارتباط تنگاتنگی دارد؛ زیرا از یکسو، مطابق دیدگاه ذاتیبودن حجیت برای قطع، امکان ردع از قطع از سوی شارع وجود ندارد، اما در مباحث فقهی، مواردی یافت میشود که با علم تفصیلی متولد از علم اجمالی، مخالفت شده که با حجیت ذاتی قطع ناسازگار مینماید.
There are at least three meanings for the term authority (Al-Hujjīyyah) regarding "authority of certainty": A- the intermediate term in an analogy; B- Revealability (Presentivity); C- Justifiability and incontrovertibility. Shaykh Anṣārī holds that the first meaning cannot be assigned to the Certainty. Regarding the second meaning، there are four opinions among Uṣūlī scholars: The first view maintains that Revealability (Presentivity) - as Isagoge's essential - is constituent of Certainty. According to the second view، Revealability (Presentivity) forms the whole nature of Certainty. The third view insists that Revealability (Presentivity) is a concomitant to the Certainty. And according to the last view، Revealability of Certainty is not acceptable. There are also five views respecting the third meaning: A- Justifiability and incontrovertibility are intrinsic to the Certainty. B- Justifiability and incontrovertibility are intrinsic concomitants to the Certainty. C- Justifiability and incontrovertibility are just rational judgments. D- Justifiability and incontrovertibility are conventional notions. E- Justifiability and incontrovertibility are subordinate to the mastery. This paper studies and analyses these views. Authenticity of Certainty has a close correlation with Fiqh، since، due to the "intrinsic authenticity of certainty" viewpoint، prohibiting from following Certainty is impossible. However، there are cases in the Fiqh that the Certainty which is caused from Uncertain Perception is disregarded. Definitely this opposition is in contrast with the Intrinsic Authenticity of Certainty.
ملخص الجهاز:
"مسئله حجیت قطع با علم فقه نیز ارتباط تنگاتنگی دارد؛ زیرا از یکسو، مطابق دیدگاه ذاتیبودن حجیت برای قطع، امکان ردع از قطع از سوی شارع وجود ندارد، اما در مباحث فقهی، مواردی یافت میشود که مخالف با علم تفصیلی متولد از علم اجمالی است و با حجیت ذاتی قطع ناسازگار مینماید؛ مانند حکم به جواز ارتکاب همه اطراف در شبهه محصوره یا حکم به صحت اقتدا کردن کسی که در لباس مشترکش با امام جماعت، منی مشاهده کرده است و موارد دیگری که در مباحث فقهی مطرح است (انصاری، 1428: ج1، ص79؛ عبدالساتر، 1996م: ج8، ص364؛ انصاری اراکی، 1415ق: ص263).
دلیل سوم: اگر طریقیت و کاشفیت، ذاتی قطع باشد، اعم از ذاتی باب ایساغوجی یا ذاتی باب برهان، طریقیت و کاشفیت از قطع جدا نمیگردد؛ درحالیکه قطع، گاهی مطابق با واقع و گاهی مخالف با واقع است، اما اگر کسی آنرا ذاتی در نظر خود قاطع بداند، این دیدگاه نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا ذاتی، اختلافپذیر نیست و با اختلاف نظرها، مختلف نمیشود (خمینی، 1423: ج2، ص294).
مسئله حجیت قطع با علم فقه نیز ارتباط تنگاتنگی دارد؛ زیرا از یکسو، مطابق دیدگاه ذاتیبودن حجیت برای قطع، امکان ردع از قطع از سوی شارع وجود ندارد، اما در مباحث فقهی مواردی یافت میشود که با علم تفصیلی متولد از علم اجمالی، مخالفت شده که با حجیت ذاتی قطع ناسازگار مینماید؛ مانند حکم به جواز ارتکاب همه اطراف در شبهه محصوره یا حکم به صحت اقتدا کردن کسی که در لباس مشترکش با امام جماعت، منی دیده است یا موارد دیگری که در مباحث فقهی مطرح است (انصاری، 1428: ج1، ص79؛ عبدالساتر، 1996م: ج8، ص364؛ انصاری اراکی، 1415ق: ص263)."