خلاصة:
تاریخ بر اساس شواهد و رویدادهای واقعی زندگی انسانی شکل می گیرد و تاریخ
نگار با مشاهده این رویدادها یا بر اساس نقل شاهدان سعی می کند توصیف ها و
تحلیل هایی علمی از آنها ارائه دهد. ای ن توصیف و تحلیل البته در مطالعه بعد
فرهنگی یک جامعه سهم بسزایی دارد. آنچه در این مقاله به آن پرداخته می شود این
است که سرانجام، این توصیف ها و تحلیل ها از وقایع تاریخی بیشتر به صورت متونی
زبانی )کتب و مقالات( برای آیندگان باقی می مانند. به عبارت دیگر، حاصل تقریبا
به ویژه ( » متن « تمام این مشاهدات و تحلیل ها، به یک نظام ارتباطی زبانی یعنی
کلامی( تغییر یا تقلیل می یابد. بنابراین اسناد و متون تاریخی تابع توا نها و
محدودیتهای زبان هستند. سوالهای این مقاله از این قرارند: آیا تاریخ نگاری مانند
ادبیات داستانی تنها از طریق بازنمایی زبانی ممکن می شود؟ متون تاریخی چه
محدودیتهای زبانی در بردارند؟ تا چه اندازه متن تاریخی می تواند عینیت داشته
باشد؟ آیا می توان سرشت تاریخ را متنی خواند؟ آیا روشهای روایت پردازی تاریخ
نگاری با روشهای روایت پردازی داستان تفاوت ماهیتی دارد؟
ملخص الجهاز:
"سوالهای این مقاله از این قرارند: آیا تاریخ نگاری مانند ادبیات داستانی تنها از طریق بازنمایی زبانی ممکن میشود؟ متون تاریخی چه محدودیتهای زبانی در بردارند؟ تا چه اندازه متن تاریخی میتواند عینیت داشته باشد؟ آیا میتوان سرشت تاریخ را متنی خواند؟ آیا روشهای روایت پردازی تاریخنگاری با روشهای روایت پردازی داستان تفاوت ماهیتی دارد؟ کلیدواژهها: فلسفه تاریخ، روایت، متن، زبان، ادبیات، عینیت، بازنمایی، تاریخگرایی نوین، گرینبلات، فوکو History, Narrative and Language Amir Ali Nojoumian Abstract History is shaped upon real events of life and historiographers through witnessing or having access to eyewitnesses’ accounts on these events attempt to describe and analyze them.
در نظریههای معاصر تاریخنگاری البته به این توجه شده است که تاریخ تنها نباید به شرح حال قهرمانها (آن هم قهرمانهایی که در هر دوره بر اساس ایدئولوژی دوران خود «قهرمان» خوانده میشوند) بپردازد و زندگی افراد عادی جامعه هم میتواند مورد توجه تاریخ نگار قرار گیرد.
اما از سوی دیگر، یکی دیگر از شباهتهای بین روایت تاریخی و روایت داستانی این است که حداقل در داستان واقعگرا (رئالیست) ما با این ویژگی روبروییم که روایتگر آنچه میگوید را واقعیت محض به نمایش میگذارد و دخالت خود را هر چه بیشتر مخفی میکند.
درست است که تاریخنگار از اسناد و مشاهدات عینی شروع میکند، در حالیکه داستان نویس میتواند از موقعیت، شخصیت یا رویدادی ذهنی روایت پردازی را شروع کند، اما هر دو در ادامه راهشان مسیرهای نسبتا مشترکی را میپیمایند: هر دو روایتگر با یک مسئله روبه رویند: اینکه نشان دهند چگونه موقعیتی که در آغاز یک مجموعه زمانی رخ میدهد در پایان به موقعیتی دیگر میانجامد."