خلاصة:
نفوذ قرآن و تفسیر قرآن در مثنوی بسیار زیاد است؛ بهگونهایکه مثنوی را به گنجینة تفسیر قرآن بدل ساخته است، امّا در میان تفسیرهای مختلفی که مورد استفادة مولانا بوده تاکنون به تفسیرهای عرفانی چهار قرن اوّل کمتوجّهی شده است. در این مقاله با تکیه بر تفسیر سهل بن عبدالله تستری (وفات: 283ق) و ابوعبدالرّحمن سُلَمی (وفات: 412ق) نشان میدهیم که رویکرد باطنی مولانا به قرآن و شیوۀ تأویل آیات قرآنی در مثنوی، متأثّر از تفسیرهای عرفانی کهن است. موضوعاتی چون جدال با نفس، تعبیر از نفس به بت و «عِجل» (گوساله)، مکر نفس، و همچنین فرازهایی از آداب صوفیّه چون جوع و اکل حلال و پرهیز از آزار و نوعدوستی، در این تفسیرها آمده که در مثنوی بازتاب یافته است. همچنین موضوعات دیگری چون مکر و استدراج الهی، توکّل و ترک تدبیر در مثنوی، ریشه در تفسیرهای عرفانی قرآن دارد. مولانا این روش تأویلی را آگاهانه به کار بسته و ازاینرو مثنوی را «کشّاف قرآن» نامیده است.
ملخص الجهاز:
در اين مقاله با تکيه بر تفسير سهل بن عبدالله تستري (وفات : ٢٨٣ق ) و ابوعبدالرّحمن سَُلمي (وفات : ٤١٢ق ) نشان ميدهيم که رويکرد باطني مولانا به قرآن و شيؤە تأويل آيات قرآني در مثنوي، متأّثر از تفسيرهاي عرفاني کهن است .
براي اين منظور، با تکيه بر دو اثر عرفاني برجسته ، يعني تفسير القرآن العظيم از سهل بن عبدالله تستري (٢٨٣ق ) که قديمي ترين تفسير عرفاني مستقلي است که به دست ما رسيده و حقائق الّتفسير ابوعبدالرّحمن سلمي نيشابوري (٤١٢ق ) که حاوي تفسير تستري و تفسير ساير عارفان بزرگ در آيات قرآن است ، تلاش ميشود برجسته ترين مشترکات اين تفسيرها با مثنوي مولانا آشکار و نشان داده شود که توجّه به اين شيؤە تفسيري تا چه اندازه به فهم بهتر مثنوي ياري ميرساند و به طريق اوّلي به اين پرسش پاسخ داده خواهد شد که چرا مولوي مثنوي را کشّاف قرآن ناميده است ؟ مسلّماً منظور محدودکردن ديدگاه هاي تفسيري مولانا به تفاسير يادشده نيست ، بلکه هدف ، معرّفي يکي از سرچشمه هاي فکري مولاناست که در کنار جريان هاي ديگر رودخانۀ خروشان ضمير او را به حرکت درآورده است .
بااين همه ، نميتوان از تلاش هاي پژوهشگران غربي در تصحيح اين متون تفسيري غافل بود؛ دراين ميان ، به ويژه نقش لوييماسينيون (Louis Massignon) و پل نويا (Paul Nwyia) در تصحيح بخش هايي از حقائق الّتفسير (نويا ١٩٦٨، ١٩٨٦ و ١٣٧٣) و معرّفي آن به جامعۀ علمي و همچنين آثار بوورينگ (Bowering Gerhard) در زمينۀ تفسير تستري و سلمي قابل توجّه است .