خلاصة:
این جستار به بررسی تطبیقی آثار فرانتس کافکا و صادق هدایت میپردازد. با توجه به قرائن موجود تاثیر هدایت از کافکا امری مسلم است. از این رو، این بررسی تطبیقی با توجه به مکتب فرانسوی صورت گرفته است. سوالات عمدة این پژوهش عبارتند از این که آثارِ داستانی این دو نویسنده از لحاظ درونمایه چه شباهتهایی با یکدیگر دارند؟ و با وجود درونمایهها و بنمایههای مشترک در این آثار، هر نویسنده از منظر زﻣﻴﻨﻪهای فرهنگی و تاریخی چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟ آثار این دو نویسنده را با توجه به مکتب فرانسوی و در دو حوزۀ «پذیرش» و «مطالعۀ مایگان» که هر دو حوزه، نقش مهمی در مطالعات ادبیات تطبیقی دارند بررسی میکنیم. برای درک بهتر از این مسائل از روش «تحلیل محتوا» استفاده شده است. در اینجا نخست به طرح مضامین و بنمایههای مشترک و سپس تقابلهای آثار کافکا و هدایت میپردازیم. با توجه به بررسیهای انجام شده عمدهترین مضامین مشترک آثار کافکا و هدایت عبارتند از: تناقض عمیق درونی، بیماری جسمی، تشتت فکری و پریشان خاطری، انزوا و تنهایی، پوچی و گمگشتگی، بیثباتی و مرگاندیشیِ شخصیتها.
ملخص الجهاز:
با توجه به بررسیهای انجام شده عمده ترین مضامین مشترک آثار کافکا و هدایت عبارتند از: تناقض عمیق درونی، بیماری جسمی، تشتت فکری و پریشان خاطری، انزوا و تنهایی، پوچی و گم گشتگی، بیثباتی و مرگ اندیشی شخصیت ها.
هدایت به زبان فرانسه تسلط خوبی داشت و اقامتش در فرانسه فرصت خوبی برای او فراهم کرد که با ادبیات اروپایی آشنا شود و داستان های کوتاه زیادی را به فارسی ترجمه کرد، معروف ترین و بهترین کار او در این زمینه ترجمه مسخ از کافکاست (همان : ٣١٤).
به طورکلی ، مایگان مشترک آثار کافکا و هدایت همان طور که در جدول بالا دیده میشود شامل تناقض عمیق درونی، بیماری جسمی، تشتت فکری و پریشان خاطری ، انزوا و تنهایی، پوچی و گم گشتگی، بیثباتی و مرگ اندیشی بیشتر شخصیت ها میشود.
در داستان های بورژوایی با درون مایۀ مرگ فرنگیمآبی پوشالی نیز شخصیت ها قادر نیستد مابین افکار متضاد خود جمع و آشتی برقرار کنند و همین امر عاملی است که آن ها را به سمت پریشانی و گم گشتگی و یا مرگ سوق میدهد.
آیا او حق دارد غفلت شیرین دیگران را با این آگاهی تلخ معاوضه کند؟ آشفتگی و تشتت فکری و پریشان خاطری شخصیت ها در داستان های هدایت نیز دیده میشود.
الف ،١٣٨٤: ٢٤)؛ و در قسمتی از داستان "گجسته دژ"، "خشتون " در طی مکالمه ای که با خود دارد این جملات را بیان میکند: «هفت سال است که مانند مردگان به سر می برم ، از همۀ خوشی ها چشم پوشیدم ، زن و بچه ام را ترک کردم ، زیرزمین مدفون شدم » (هدایت .