خلاصة:
در سالهای اخیر، برخی جریانهای مخالف اسلام سیاسی مدعیاند، حوزۀ علمیۀ نجف که از دوران آخوند خراسانی به این سو، تحت عنوان «مکتب نجف»، کانون مرجعیت جهان تشیع بوده، حوزهای است سکولار و بیتفاوت نسبت به مسائل سیاسی ـ اجتماعی و در نتیجه مداخله حوزۀ علمیه و مکتب قم، در امور سیاسی نوعی بدعت و انحراف در مسیر حرکت حوزههای علمیه تلقی میشود. در تحقیق پیشرو با مراجعه به مبانی دینی و نیز عملکرد حوزۀ علمیۀ نجف در دوران معاصر، به شیوهای تحلیلی، این شبهه بررسی شد که آیا واکنش این حوزه نسبت به مسائل سیاسی ـ اجتماعی نوعی بیتفاوتی است، یا اینکه این حوزه نیز به لزوم دخالت حوزههای علمیه در مسائل سیاسی ـ اجتماعی معتقد است. در نهایت مشخص شد، براساس مبانی اسلام، این دین با سیاست رابطه تنگاتنگی داشته؛ لذا هیچ حوزه علمیهای نمیتواند نسبت به مسائل سیاسی ـ اجتماعی بیتفاوت باشد. همچنین بررسی دیدگاهها و سیرۀ عملی و نظری علمای شاخص مکتب نجف حاکی از بیتفاوت نبودن و مداخلههای آنها در امور سیاسی ـ اجتماعی است و از این منظر میان مکتب قم و نجف تفاوتی ماهوی و اساسی وجود ندارد.
ملخص الجهاز:
این بحث در جهان اسلام، در دوران جدید و به تبع ورود اندیشههای غربی به موضوعی چالشی تبدیل شده است؛ چنانکه پیش از آن تقریباً نشانی از آن وجود نداشت؛ چرا که در جهان اسلام و از جمله حوزۀ تشیع، اصل پیوند دین و سیاست امری قطعی بود؛ چرا که حداقل ملاحظه میشود که پیامبر(، برای پیشبرد اهداف خود حکومتی تأسیس کرده و حتی تکلیف جانشینی خود را معین ساخته بود، ائمه اطهار( نیز عمدتاً به دلایل مسائل سیاسی همواره تحت فشار و سرکوب حکومتها بودهاند، به طوری که طبق برخی روایات، غیر از امام زمان(، همه ائمه به شهادت رسیدهاند (حرعاملی، 1425ق، ج1، ص344).
در طول این جنگ، علمای مکتب نجف، به قدری نسبت به مسائل سیاسی کشورهای اسلامی حساسیت داشتند که برخی از آنها برای مقابله با اشغال برخی کشورها همچون لیبی(که هزاران کیلومتر با عراق فاصله داشت و به لحاظ مذهبی نیز با حوزۀ علمیه همسو نبود، فتوای جهاد صادر کردند؛ بهعنوان مثال مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی با صدور فتوایی علیه هجوم استعماری ایتالیا، روسیه و بریتانیا به کشورهای اسلامی، مسلمانان را به مقاومت در برابر استعمار و دفاع از استقلال دو کشور ایران و عثمانی فراخواند.