خلاصة:
شناختدرمانی با استفاده از مجموعهای از تکنیکها، برای بسیاری از مشکلات روانشناختی و گستره وسیعی از اختلالات روانشناختی به کار میرود؛ اما شناختدرمانی به مجموعهای از تکنیکها محدود نمیشود؛ بلکه نظریهای مبتنی بر مبانی فلسفی سازگار با روشهای علمی است. پیشگامان و محققان شناختدرمانی با صراحت از همه بنیانهای فکری شناختدرمانی سخن به میان نیاوردهاند؛ اما سیری در مباحث شناختدرمانگران گویای تاثیر بنیانهای فلسفی مختلفی همچون اندیشههای نسبیگرایانه معرفتی و اخلاقی است. برایناساس پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاههای نسبیگرایی معرفتی و اخلاقی در شناختدرمانی و نقد این مبانی بر اساس اندیشه اسلامی با تاکید بر دیدگاههای علامه مصباح صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع اسنادی ـ تحلیلی است. یافتههای پژوهش حاکی از این است که پیشگامان شناختدرمانی معتقدند هیچ حقیقت مطلق و ثابتی وجود ندارد. همچنین ارزشهای اخلاقی و معنوی عام و جهانشمول رد میشود و تمامی ارزشها نسبی، شخصی و موقتی است. در مقابل براساس اندیشه اسلامی، بسیاری از معرفتهای ما ثابت، مطلق و تغییرناپذیرند و نسبیگرایی اخلاقی نیز آموزهای ناپذیرفتنی است و ارزشهای اخلاقی مطلق، فرازمانی و فرامکانی وجود دارند.
Knowledge-therapy uses a series of techniques to solve many psychological problems and a wide range of psychological disorders. It is, however, not limited to a series of techniques; rather, it is a theory based on philosophical basis consistent with scientific methods. Pioneers and researchers of knowledge-therapy have not spoken of all intellectual bases knowledge-therapy. However, a review of discussions presented by therapists shows the effect of various philosophical foundations such as epistemic and moral relativistic thoughts. Accordingly, the present study aims at investigating the views of epistemic and moral relativism in knowledge-therapy and a review of those foundations based on Islamic thought with an emphasis on the views presented by Allama Mesbah Yazdi. This study is of documentary-analytical type. Its findings show that the pioneers of knowledge-therapy believe that there is no absolute and fixed truth. Besides, general and worldwide moral and spiritual values are rejected and all values are relative, personal and transient ones. On the contrary, according to Islamic thought, much of our knowledge is fixed, absolute and immutable, and moral relativism is an unacceptable doctrine; and there are absolute moral values beyond time and place.
ملخص الجهاز:
برایناساس پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاههای نسبیگرایی معرفتی و اخلاقی در شناختدرمانی و نقد این مبانی بر اساس اندیشه اسلامی با تأکید بر دیدگاههای علامه مصباح صورت گرفته است.
بنابراین نگارندگان در پژوهش حاضر بر آنند تا با نگاهی به نسبیگرایی معرفتشناختی و ارزششناختی حاکم بر شناختدرمانی و بررسی و نقد آن بر اساس اندیشه اسلامی (آیات، روایات و کلام اندیشمندان مسلمان با تأکید بر اندیشههای علامه مصباح)، به توصیف روشنی از این روش درمانی دست یابند تا استفاده کارآمدتری از شناختدرمانی صورت گیرد و پیشزمینهای برای طراحی درمانها با مبانی اسلامی شود.
الیس نیز رویکرد نسبیگرایانه خود را در راستای پستمدرنیسم میداند و میافزاید: شناختدرمانی با پستمدرنیسم در این زمینه موافق است که هیچ حقیقت مطلق و ثابتی وجود ندارد (الیس، 1994، ص406).
اینکه گفته میشود معیار مطلقی برای درست و نادرست وجود ندارد و انسان در انتخاب خود کاملاً آزاد نیست، به معنای نسبیت مطلق در اخلاق و ارزشهاست و بر همین اساس الیس به عنوان یکی از شاخصترین پیشگامان شناختدرمانی معتقد است که بایدها و اصول مطلق، مردم را در حالت غیرمنطقی و بیشتعمیمدهی نگاه میدارد (الیس، 1994، ص16).
بنا بر رویکرد پیشگامان شناختدرمانی، نسبیگرایی لازمه شناختدرمانی است و اعتقاد به هر گونه باور یقینی و ثابت و نیز معیارهای عینی به عنوان شرط لازم معرفت، نادرست شمرده میشود (بک، 1369؛ الیس، 1994؛ الیس و کویی، 1998).
نتيجهگيری در این پژوهش تلاش شد تا تأثیرات اندیشههای نسبیگرایانه معرفتی و اخلاقی در دیدگاههای پیشگامان شناختدرمانی تبیین شود و از منظر اندیشه اسلامی با تأکید بر دیدگاههای علامه مصباح، مقایسه و نقد گردد (نتایج تحقیق حاضر در جدول شماره 1 نیز خواهد آمد).