خلاصة:
در بسیاری از منابع و متون اخلاق مدیریت و سازمان بر مفهوم «مسیولیت اجتماعی سازمان» تکیه و تاکید شده است و از نظر بسیاری ، آموزش و ترویج این مفهوم ، هم می تواند مشکلات رفتاری و ساختاری سازمان را برطرف کند و هم می تواند قدرت پاسخ گویی سازمان را در مقابل شکایات مردم و نظارت های مقامات و سازمان های نظارت کننده افزایش و ارتقاء بخشد. البته ، بر سر کارآمدی و فواید به کارگیری این تعبیر و مفهوم اتفاق نظر وجود ندارد. سرسخت ترین مخالف به کارگیری این مفهوم ، میلتون فریدمن - از تاثیرگذارترین اقتصاددان معاصر - است. این مقاله ، به تبیین و نقد دیدگاه فریدمن درباره «مسیولیت اجتماعی سازمان» اختصاص یافته است. در این راستا و برای فهم دقیق دیدگاه فریدمن ، با استفاده از روش توصیفی و با استناد به مصاحبه مجله نیویورک تایمز با او - به تبیین و تحلیل نقطه نظرات او در این باره پرداخته شده و در ادامه ، و در مقام نقد - با بهره گیری از روش تفسیری۔انتقادی و با رویکردی کارکردگرایانه و نه مبنا گرایانه - این نتیجه حاصل شده است که جدا از نقدهای وارد بر مبانی لیبرالیستی فریدمن و نقدهایی که بر بعضی انگیزه خوانی ها ، خلط مبحث ها و سوگیری های او می توان وارد کرد ، تاکیدات او بر حذف نظارت های بیرونی و آمرانه ، تا اندازه ای قابل فهم و از نظر اخلاقی قابل تایید است ، ولی اصرار او بر حذف کلی این نظارت ها ، به توقع خود نظارتی یا نظارت درونی سازمان ها بر خود ، غیر واقع بینانه است.
The “social responsibility of organizations” figures prominently in many sources of management and organization ethics, and for many, this might solve behavioral and structural problems of organizations, as it might enhance its accountability to people’s complaints and higher supervisions. There is no consensus, however, over the efficiency and advantages of this concept. The most adamant opponent of the notion is Milton Friedman—a highly influential contemporary economist. This paper is devoted to an account and critique of Friedman’s view of the “social responsibility of organizations.” In order to have a more precise understanding of Friedman’s view, I deploy the descriptive method and draw on his interview with New York Times to account for his views, and then I begin my criticism by deploying the exegetical-critical method with a functionalist, rather than a foundationalist, approach. I conclude that, regardless of objections to Friedman’s liberalist foundations and critiques of certain motivations, confusions, and biases, it might be pointed out that his emphasis on elimination of external authoritative supervisions is understandable and acceptable to some extent, but his insistence on total elimination of such supervisions on the expectation of self-supervision or internal super-vision is not realistic.
ملخص الجهاز:
ملاحظات اخلاقي در باب مسئوليت اجتماعي سازمان ؛ بازخواني و نقد ديدگاه ميلتون فريدمن چکيده در بسياري از منابع و متون اخلاق مديريت و سازمان بر مفهوم «مسئوليت اجتماعي سازمان » تکيـه و تأکيـد شـده است و از نظر بسياري، آموزش و ترويج اين مفهوم ، هم ميتواند مشکلات رفتاري و ساختاري سازمان را برطـرف کند و هم ميتواند قدرت پاسخ گويي سازمان را در مقابل شـکايات مـردم و نظارت هـاي مقامـات و سـازمان هاي نظارت کننده افزايش و ارتقاء بخشد.
سـهام داران يـا مشـتريان يـا کارمنـدان اگـر بخواهند، خودشان ميتوانند جداگانه پولشان را در کارهاي خاصي که او در نظر دارد خرج کنند، اما اگر مدير پول سهام داران يا مشتريان يا کارمندان را به شيوه اي متفاوت از شيوه خود آنان خـرج کند، به جاي اين که عامل خدمت به آنان باشد، صرفا گونه ٔ متمايزي از «مسئوليت اجتماعي» را جامه ٔ عمل پوشانده است که در نتيجه ٔ آن ، از سويي ماليات و عوارضي را بـه دسـت خـود وضـع کرده ، بر شرکت تحميل ميکند و از سويي ديگـر تصـميم ميگيـرد کـه حاصـل ايـن ماليـات و عوارض را چگونه مصرف کند.