خلاصة:
ادب معاصر جهان، دنیایی تسخیرناپذیر است که اندیشمندان آن توانستهاند مکتبها، آثار و ادیبان دورههای گوناگون را به وادی پژوهش و نقد بکشانند. از میان این اندیشمندان، اسطورهشناسان شایان مداقهای دوچندان اند؛ زیرا به چیستی اسطورهها مینگرند، چرایی آنان را درمییابند و سرانجام میتوانند چراغی فرا راه یک قوم یا یک ملت برافروزند. از اسطورهشناسان مطرح معاصر، «ژرژ دومزیل» فرانسوی، با ارائه نظریه «کنشگرای سهگانه» خویش، بر تحلیل اسطورههای ایرانی نظری ویژه دارد. او معتقد بود که میتوان اندیشه و زندگی انسانهای هند و اروپایی ـ و به تبع آن ایرانیان ـ را در ضمن ساختار یا طبقاتی سهگانه تعریف کرد و در اصطلاح با سه «کنش»ِ «شهریاری»، «شهسواری» و «نوزایی ـ پیشهوری» مطابقت داد. این پژوهش میکوشد تا با نگاهی تطبیقی، اسطورههای اسفندیار، رستم و سیمرغ را بر اساس نظریه دومزیل تحلیل کند و کنش هرکدام را یافته، اثبات نماید. واژگان کلیدی: ادبیات معاصر جهان، ژرژ دومزیل، نظریه کنشگرای سهگانه، اسطوره، حماسه و عرفان
The world contemporary literature, which is an uncapturable universe, has a number of scientists who have with a critical eye been scrutinizing schools ofliterary persons in different period of history. Mythologists have been the most distinguished critics in the scientists’ population: Their works are distinctive of all for detecting the core value of and for understanding the raison d'etre of myths, thus inspiring a nation or tribe. Dumezil is the most reputed mythologist of the contemporary age for his trifunctionalism theory, and his works especially focus on the analysis of Iranian mythology. He believed that the ideology and lifestyle of the Indo-European people, consequentially those of Iranians, can be defined within framework of a trifunctional structure ; the ideology and lifestyle can be compared and contrasted with the trio functions of `priests,’ `warriors,’ and `commoners’ . This comparative study tries to analyze the myths of Esfandiar, Rostam and Simorgh based on the theory of Dumezil, while trying to detect and substantiate the trio functions in the three Iranian myths.
ملخص الجهاز:
اين امر، به خسران يا مرگ او منجر نمي - شود البته تا جايي که به قهرمانان کنش هاي ديگر آسيبي وارد ننمايد و هدفش کمک به ايشان باشد (رک دومزيل ، ١٣٨٣ الف : ١٤٩)؛ -«بزه » يا «گناه » قهرمان او را به طبقه زيرين سوق مي دهد يا به وادي هلاک مي کشاند (رک دومزيل ، ١٣٨٣ب : ٧٨)؛ - بزه براي خدايگان کنش نخست ، يعني شهرياري ـ دينمداري ، فقط يک بار روي مي دهد و همان يک گناه او را خلع موقعيت کرده ، نابود مي سازد (همان : ١٨٣)؛ - بزه براي خدايگان کنش دوم ، يعني شهسواري ـ قدرت ، سه بار روي مي دهد.
قهرمان از انجام بزه سوم بسيار بيمناک است و تا مي تواند از انجام آن سر باز مي زند (رک همان )؛ - براي قهرمان کنش دوم ، مرگ در بستر، بزهي بزرگ است و او يا بايد در جنگ يا با خدعه کشته شود(رک دومزيل ، ١٣٨٣ الف : ١٥٦)؛ -ارتکاب بزه يا گناه براي قهرمان هاي کنش نخست و دوم اجتناب ناپذير است زيرا بايد مرحله نابودي ايشان صورت گيرد و اين نابودي فقط بعد از انجام بزه روي خواهد داد؛ -خدايگان کنش سوم ، يعني کنش نوزايي ـ پيشه وري مرتکب بزه نمي شوند.
“Namade parahnde dar Asare shaerane faranse gharne nuzdahom milady banegahi be adabiate farsi” (The Bird as Symbol in the Verses of the Nineteenth-Century French and Persian Classic Poets), Pazhouhesh-e- Adabiat-e- Moaser-e- Jahan [Research in Contemporary World Literature/ Pazhuhesh-e Zabanha-ye Khareji], vol.