خلاصة:
علم الهی به معنای آگاهی خداوند به امور هستی، موضوعی است که همواره در حیطۀ الهیات فلسفی ـ کلامی مطرح بوده و تاکنون نظریات مختلفی حول آن پدید آمده است. فیلسوفان دین معاصر نیز از التفات به آن اجتناب نکرده و مسائل بحثانگیز مرتبط با آن را مورد دقت عقلی قرار دادهاند. اولین و مهمترین مسئلۀ مربوط به علم الهی، چیستی حقیقت آن است که بهنوعی مسائل دیگر، متأثر از نوع پاسخ به این مسئله است. بررسی نظریات مختلف بهخصوص دیدگاههای معاصر، در حل چالشهای نوینی که در برابر باور به علم مطلق الهی پدید آمدهاند، میتواند رهگشا باشد. ویرنگا بهعنوان فیلسوف دین معاصر سعی کرده است با بیان منطقی به دفاع از گسترۀ نامحدود علم مطلق الهی بپردازد و با روشهای متداول در فلسفۀ دین به چالشهایی که دیدگاههای مخالف ایجاد کردهاند، پاسخ دهد. با وجود این در نحوۀ روایت وی از مفهوم علم مطلق و ویژگیهای آن، اشکالاتی بهنظر میرسد. مفهوم علم مطلق به نظر ویرنگا در آگاهی به تمام گزارههای صادق قابل تعریف است که این علم، وقوعی، غیراستنتاجی و خطاناپذیر است. مهمترین ایراد دیدگاه وی این است که چنین تعریفی نمیتواند گویای حقیقت علم مطلق باشد، بلکه تنها میتواند شرح اسمی در قالب بیان دامنۀ متعلقات آن باشد. اشکالات دیگری هم در روایت وی از ویژگیهای علم مطلق بهنظر میرسد که اهم آن استفاده از مقدمۀ زائد و اتخاذ پیشفرضی نادرست است.
Divine knowledge – defined as God’ knowledge of the affairs of the world of existence – has always been the subject of philosophical-theological theology discussions, and to date various theories have emerged about it. The contemporary religious philosophers, too, have paid attention it and have rationalized its controversial issues. The first and foremost question about the divine knowledge is the quiddity of its truth, since the other related questions are affected by the response to this question. Investigating different theories, especially contemporary ones, can be helpful in solving the new challenges that have arisen about the belief in the divine omniscience. As a contemporary philosopher of religion, Wierenga has tried to rationally defend the infinite scope of the divine omniscience and respond to the challenges posed by opposing views through conventional methods in the philosophy of religion. However, there are some drawbacks to his account of the concept of omniscience and its properties. In Wierenga's view, omniscience means knowing all true propositions, which is occurrent, non-inferential, and incorrigible. The most important objection to his view is that such a definition cannot represent the truth of the Omniscience but can only be a nominal description arising from the expression of the scope of its adjuncts. There are other drawbacks to his account of the properties of omniscience, the most important of which is using a redundant prefix and a false presupposition.
ملخص الجهاز:
1989: 41-58) از طرف ديگر ويرنگا با التفات به لزوم مانع اغيار بودن تعريف خويش ، بـه لـزوم عـدم شمول علم مطلق بر باور به گزاره هاي کاذب اشاره کرده و اذعان مي کند تعريـف (D١) کـه ارائه کرده است ، به اين سادگي هم نيست و توجه به ديدگاه برخي فلاسفه که به طور نسبي خواستار اصلاحات جزئي نسبت به (D١) هستند، مي تواند تأثير مهمي در فهم بهتـر معنـاي «علم مطلق » داشته باشد (٣٧ :١٩٨٩,Wierenga).
پـس ، چرا فرد نمي تواند با علم وقوعي به هر دو، از قواعد کلي بـه نتـايج وصـول يابـد؟ ويرنگـا اذعان مي کند که البته اين فرد، در ابتدا عالم مطلق نخواهد بود، اما آيا علم به همـۀ قضـاياي صادق با اين امکان که برخي از اين گزاره ها قبلا حصولي بـوده انـد، منافـات دارد؟ ويرنگـا خود در پاسخ پرسش مذکور و براي توضيح کلام آکويناس تأکيـد مـي کنـد کـه آکوينـاس به طور خاص دربارٔە علم خداوند صحبت مي کند و طبق نظـر وي، خداونـد هميشـه عـالم مطلق بوده است ؛ بنابراين خداوند نه با استنباط از علوم پيشين به مـوارد افـزوده اي از علـم دست مي يابد و نه احتمالا علم او به اين معنا استنتاجي باشد که برخـي از باورهـايش پايـۀ علمش باشد يا علمش مأخوذ از ديگر علومش باشد.
اما تعريف ويرنگـا دربـارٔە علـم الهي در واقع نمي تواند تعريف حقيقي باشد، چراکه طبق نظر جمهور فلاسـفه و منطقيـون ، تعريف حقيقي که با حد يا رسم بيان مي شود، بايد نشان دهندٔە حقيقت و ذاتيات شيء باشد (ابن سينا، ١٣٧٩: ١٥١، ١٣٧٣: ٦١١ـ٦١٠؛ مظفر و همکاران ، ١٣٧٤: ١١١)، درحالي که ويرنگا در تعريف اصلي خود حتي تعريف به رسم ناقص نيز ندارد، به اين معنا که اصلا بـه شـيؤە صحيح تعريف التفات نکرده و صرفا به تعيين دامنـۀ متعلقـات علـم الهـي پرداختـه اسـت .