خلاصة:
فرض غالب در بررسی تاریخ سیاسی ایران مبتنی براین بوده است که پیامدهای بیماریهای جسمی یا روانی حاکمان، اموری بیاهمیت در تعیین مسیر تاریخ میباشند. امری که میتواند علل مختلفی مانند ناآشنایی مورخان به امور پزشکی، فقدان اطلاعات بالینی بیماران یا محرمانه بودن این اطلاعات و غیره داشته باشد. به هرحال، چنین فرضی باعث غفلت مورخان و پژوهشگران تاریخ از این پیامدها حتی در دوران جدید یعنی از زمان قاجاریه به بعد، که شواهد تاریخی فراوان دربارة وضعیت سلامتی و پزشکی رهبران سیاسی وجود دارد، شده است. در صورتی که بررسی موارد متعدد در این دوره، نشاندهندة اهمیتی است که وضعیت سلامتی حاکمان ایران در شکلدهی افکار عمومی و در شکلدهی قدرت سیاسی داشته است. از جملة این موارد مظفرالدین شاه قاجار است که با وجود ابتلاء به بیمارهای مختلف، پادشاهی او در دورانی حساس از تاریخ ایران بود. براین اساس، پژوهش حاضر درصدد است تا با بررسی گزارش پزشکی مظفرالدین شاه به عنوان یک نمونة مطالعاتی به تبیین اهمیت یادشده در پژوهشهای تاریخی بپردازد.
Studies of Iranian political history often assume that the repercussions of physical or mental illness on leadership are inconsequential in determining the course of history, which can have various reasons, such as historians' unfamiliarity with medical affairs, lack of reported clinical information on patients or the rules of medical confidentiality, etc. However, such an assumption has led historians to the neglect of such repercussions even in the modern history of Iran since the Qajars at which historical evidence on the medical condition of leaders, particularly in periods of political crisis, is abundant.
Examining many cases during this period indicates that the health of Iranian rulers has often been extremely important in shaping both public opinion and political power. For example, suffering from various illnesses, Muzaffar al-Din Shah Qajar was the king of Iran in a critical period in Iran's history. Accordingly, the present study tries to explain the importance of the mentioned in historical research by examining the medical report of Muzaffar al-Din Shah as a case study.
ملخص الجهاز:
به هرحال، چنین فرضی باعث غفلت مورخان و پژوهشگران تاریخ از این پیامدها حتی در دوران جدید یعنی از زمان قاجاریه به بعد، که شواهد تاریخی فراوان دربارة وضعیت سلامتی و پزشکی رهبران سیاسی وجود دارد، شده است.
با این حال، هر چند بیزاری از دستوپنجه نرمکردن با اصطلاحات پزشکی امری قابل درک است، اما عدم تمایل مورخان ایرانی به کاوش در مورد بیماریهای سوژههای خود ممکن است ناشی از علل دیگری نیز باشند.
1 با اینکه سرطان شاه نمونة بارز تأثیر بیماری بر سیاست ایران است، اما به طور کلی وضعیت سلامتی حاکمان ایران، اغلب هم در شکلدهی افکار عمومی و هم در شکلدهی قدرت سیاسی برای قرنها بسیار تأثیرگذار بوده است.
در حالی که این نکته درست است که مظفرالدین شاه میتوانست پادشاهی سرسخت باشد و بیرحمانه نهضت مشروطه را در ایران سرکوب کند، اما سوابق علمی حاضر و تحلیلگران تاریخ بیش از اندازه به شخصیت «منفعل» پادشاه توجه کردهاند و به اندازة کافی به سلامتی، وضعیت ذهنی و در نتیجه مشاوران تأثیرگذار او نپرداختهاند.
با این حال، این تولید بیش از حد اورات (نمک اسید اوریک) از عوارض بیماری نقرس شاه بود که بیشترین تأثیر را برای زوال پیشروندة حاد در عملکرد کلیوی - سایر علل هایپراوریسمی (hyperuricaemia) شامل مصرف زیاد غذاهای حاوی پورین (یک نوع اسید آمینه) است که در برخی از گوشتها، غذاهای دریایی، نخود و لوبیا به وفور یافت میشود.
برای تشخیص بیماری برایت در مظفرالدین شاه توسط دکتر اشنایدر نگاه کنید به:AMAE, Correspondance Politique et Commerciale (Nouvelle Serie) 1897-1918 (CP), Perse, Francais au Service de Perse: medecins dossier personelles 1896-1905 Volume 57, Dossier 6A.