خلاصة:
در این نوشته کوشش شده است تا با بیان نسبت ایران و اوراسیای مرکزی و بحث در نقش و عملکرد آن، مشکلات و مسائل پیش روی جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهایی برای ارتقای این نقش و تقویت منافع ملی آن مطرح گردد. در واقع، مقاله به نوعی یک طرح بحث است تا با نگاهی نقادانه به عوامل اصلی در حاشیه ماندن کشور ما در ارتباط با این منطقه در مقایسه با سایر بازیگران مهم بپردازد.سخن اصلی نگارنده آن است که ایران نقشی روشن برای خود در این منطقه تعریف نکرده و نقش های آشفته قابل تصور نیز در تعارض با نقش آن در سایرمناطق و موضوع ها بوده و از این رو، با موانع مهمی در داخل و خارج روبه رو شده و در حاشیه بازی اصلی مانده است.
Explaining the interaction between Iran and Central Eurasia and discussing its role and function، The author have tried to examine the problem which Islamic Republic of Iran is faced، and some solutions that are put forward for them to enhance this role and reinforce national interests. In fact، the article is in some way a kind of introduction which looks، critically، at the main factors of marginalization of Iran in his relation to this region، compared to the roles played by others in the same region. The self-defined role of Iran in the region is in contrast to the role it has played in other regions and issues، so it has been faced with significant obstacles from within and without، remaining marginalized in the main game. Keywords: Central Eurasia، Iran، Regional Power، The Future Outlook Document.
ملخص الجهاز:
اما در حال حاضر این منطقه چه نسبتی با ایران دارد؟ ایران در دو دهه اخیر نقش خود را در این منطقه چگونه تعریف نموده و بر اساس آن، چگونه کوشیده است تا منافع متصور را تامین نماید؟ طبعاً پاسخ به این پرسشها مستلزم آن است که بدانیم آیا نقش و منافع مورد نظر در دو دهه اخیر مبتنی بر وضع ایران و منطقه در سده های پیشین ( منتهی به قرن 18 میلادی ) بوده است که منطقه در قلمرو فرهنگ و سیاست ایران قرار داشته ؟ آیا مدل سده 19 در نظر بوده که ایران صرفاً یکی از بازیگران منطقه باشد؟ یا اینکه بر اساس نقش متاثر از انقلاب اسلامی و به عنوان ام القرای اسلامی، مدل جدیدی را دنبال نموده است؟ ادعای مطرح شده در این مقاله آن است که ایران برای خود نقشی روشن در این منطقه تعریف نکرده و در آشفتگی ناشی از این وضع، با موانع مهمی در داخل ( عدم اولویت بخشی به آن ) و خارج (همکاری منفعل و احتیاط نظام های سیاسی منطقه) رویارو شده، در نتیجه در حاشیه موضوعات اصلی بازی در منطقه مانده است.
رفتار کرملین طی پانزده سال گذشته نسبت به مناطق مجاور ( دریای سیاه، قفقاز جنوبی، خزر و آسیای مرکزی ) و کوشش برای محدود کردن حضور، نفوذ و مشارکت سایر کشورهای قدرتمند مانند اتحادیه اروپا، ترکیه، ایران و چین نیز از این واقعیت حکایت دارد که مسکو تنها ساختارها و ترتیباتی را می پذیرد که محور آن روسیه باشد.