خلاصة:
یکی از لوازم شناسایی بن مایه های داستان های حماسی شاهنامه،روایتگری خواب شخصیت های شاهنامه است.در میان خواب های ارائه شده در شاهنامه ، خواب افراسیاب از نظر دارا بودن شالوده های اساطیری، خوابی پر اهمیت است و با تامل بر نمایه های آن، شکل ابتدایی و اسطوره ای داستان حماسی سیاوش، مشخص می شود و از طریق آن می توان خاستگاه و جریانی مستقل و خارج از نظام ارزشی ایرانی را دنبال کرد که در شکل حماسی در پرده نمایش یک خواب دستخوش تغییر و تحول شده و خود را با نظام ارزشی و فرهنگی جدیدتر منطبق کرده است. دو نکته ای که مورد بررسی قرار گرفته،رنگ سیاه سیاه پوش و جوان دو هفته سال در خواب افراسیاب می باشد که نوشته حاضر به بررسی سیر و تحول این دو عنصر از شکل اسطوره ای به شکل حماسی آن می پردازد.
ملخص الجهاز:
"در جاهای مختلف شاهنامه از رنگ سیاه برای معرفی جنبههای اهریمنی شخصیتها و دیوان استفاده شده است: بزد چنگ وارونه دیو سیاه#دوتا اندر آورد بالای شاه (شاهنامه،1:30) یکی از شخصیتهای اهریمنی که با رنگ سیاه معرفی شده است،افراسیاب است: درفشش سیاه است و خفتان سیاه#ز آهنش صاعد ز آهن کلاه (همان،2:64) همه روی آهن گرفته به زر#نشانی سیه بسته بر خود بر (همان) چو رستم درفش سیه را بدید#به کردار شیر ژیان بردمید (همان،3:188) حتی در دیوان سنایی و لباب الالباب عوفی نیز انتساب سیاهی به افراسیاب دیده میشود: عالمی زاغ سیه و نیست یک باز سپید#یک رمه افراسیاب و نیست پیدا پور زال (سنایی،1385:346) کیخسرو جهان که ز بأس حسام او#هر دم ز خواب برجهد افراسیاب شب (دهخدا،ماده،افراسیاب) در اساطیر ایرانی همواره رنگ سیاه با زندگی اهریمنانی که در مغاک زمین زندگی میکنند،ارتباط مستقیم داشته که افراسیاب یکی از آن موارد است.
بنا بر آنچه گفته شد،میتوان این فرض را مطرح کرد که سیاهی و سفر به اعماق زمین،در اساطیر ایرانی و در شاهنامه،از سیاوش گرفته شده و به دشمن او، یعنی افراسیاب،انتقال داده شده و تنها در خواب که نمودی ناخودآگاه از شالوده های اساطیری شاهنامه است،به سیاهی در معنای اسطورهای ایزد نباتی و مرتبط با سیاوش اشاره شده است و همچنین،سفر ایزد نباتی به زیر زمین که به معنی مرگ و قحطی است،در معنای منفی و اهریمنی به زندگی اژدها یا شخصیتهای اهریمنی داستان در مغاک زمین تغییر شکل یافته است."