خلاصة:
تصویر شکار و وابسته های آن، یکی از تصاویر پویا و پر ابهام در غزلیات شمس است. با توجه به کثرت کاربرد این تصویر در سایر متون عرفانی می توان به درک روشن تر و والاتری از این تصویر نائل شد. برای این منظور بر اساس نظریه بینامتنیت که - مبتنی بر این اندیشه است که متن نظامی بسته و مستقل نیست و هیچ متنی در خلا پدید نمی آید و در خلا ادراک نمی شود، هر متنی خواسته یا نا خواسته با متون دیگر نوشته می شود و با متون دیگر خوانده می شود- به روابط بین متون و در حیطه این تصویر دست یافته، به تاویل و بررسی این روابط پرداخته شده است. تصویر شکار به عنوان یک تصویر کانونی در نظر گرفته شده و بر اساس آن مهم ترین خوشه های تصویری آن که شامل صید، صیاد، دام، تیر و کمان و تیغ بلاست، بررسی شده است. در بیشتر متون صیاد نماد پروردگار است که انسان گریزان را به جانب دام عشق الهی و رحمت خود می کشاند و تیر و کمان قدرت حق و تیغ بلا و آزمایش های الهی همه وسیله ای است، برای صید کردن هستی مجازی انسان و تبدیل آن به هستی حقیقی و رساندن او به مرتبه بقا در حق.
Hunting image and its correlates are among the dynamic and ambiguous images in Shams' sonnets. By considering abundant usage of this image in other mystic texts، a better understanding of it can be achieved. By applying intertextuality theory، which is based on the idea that text is not a closed independent system and no text is created and received in vacuum but is written and read with other texts، the relationships between texts، with regard to this image، are investigated and interpreted.
Hunting image is considered as a focal image and، on the basis of this، its main image clusters، which consist of prey، hunter، trap، arrow and bow and sword، are studied. It can be concluded that، in most texts، hunter represents God who draws escaping Man to the trap of divine love and his mercy. Arrow and bow of God's mighty، sword of calamity and divine trials are all tools for hunting virtual existence of Man and transforming it into real existence.
ملخص الجهاز:
"مولوی در مثنوی با اعتقاد به این آیه و بدون استناد مستقیم به آن این اعتقاد اصلی صوفیه که ابتدا کوشش از جانب حق بود و کشش ما پاسخی است بدان را،در قالب تصاویر صید و شکار باز تولید کرده است و در پایان قصد بیان این حقیقت را دارد که اینجاذبۀ عشق و تجانس و سنخیت پایۀ اصلی مسلک وحدت وجود است: جمله شاهان،بندۀ بندۀ خودند#جمله خلقان مردۀ مردۀ خودند جمله شاهان پست پست خویش را#جمله خلقان مست مست خویش را میشود صیاد مرغان را شکار#تا کند ناگاه ایشان را شکار دلبران را دل اسیر بیدلان#جمله معشوقان شکار عاقلان هر که عاشق دیدیش معشوق دان#کو به نسبت هست هم این و هم آن (مولوی،1361:1740/1-1736) باز هم مولانا در مثنوی عارفان را صید حق میداند که طالب متاع کهنه دنیا نیستند: آنکه نو دید او خریدار تو نیست#صید حق است او گرفتار تو نیست (همان،812/5) به جز حضرت حق فرستادگان او؛یعنی انبیا و اولیا نیز با دام عشق به شکار مشغولند و صید این صیادان تنها نظر یافتگان هستند،آنان که از آفات بشریت رها شدهاند و به مدد شوق حق به اضطراب آمدهاند و از خود بیگانه شدهاند."