خلاصة:
مشارکت سیاسی به عنوان یکی از انواع مشارکت، از شاخص های مهم توسعه اجتماعی و سیاسی در کشورها به شمار می رود. مشارکت سیاسی دانشجویان که بزرگ ترین گروه جمعیتی در کشورهای در حال توسعه و مسئولان اداره جامعه در آینده محسوب می شوند، اهمیت خاصی برای ثبات سیاسی و پویایی جامعه دارد. هدف از نوشتن این مقاله بررسی رابطه احساس محرومیت نسبی و مشارکت سیاسی دانشجویان در دانشگاه اصفهان است. این مطالعه به روش پیمایشی و توصیفی صورت گرفت. نمونه شامل 188 نفر دانشجوی دانشگاه اصفهان بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات، از روش پرسش نامه استفاده شده است که اعتبار آن، به روش صوری - محتوایی و پایایی آن به کمک آماره آلفای کرونباخ سنجیده شده است. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندمتغیره و با به کارگیری نرم افزار SPSS16 و Amos18 صورت گرفت. یافته ها نشان داد درحالی که بین احساس محرومیت اقتصادی و میزان مشارکت سیاسی متعارف رابطه معنی داری وجود ندارد (05/0< p)، اما بین سایر ابعاد محرومیت نسبی با ابعاد مشارکت سیاسی رابطه منفی وجود دارد (01/0> p) و با افزایش احساس محرومیت نسبی، میزان مشارکت سیاسی در تمام ابعاد آن کاهش می یابد.
ملخص الجهاز:
"اما به نظر میرسد مهمترین پایه ورود اعضای یک جامعه به مشارکت سیاسی، احساس آمادگی عموم افراد از نظر ذهنی در کنشهای سیاسی و اجتماعی است که در واقع پیشزمینه ایجاد همفکری، همکاری و تشریک مساعی افراد در جهت بهبود کمیت و کیفیت زندگی در تمامی زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است (غفاری و نیازی، 1386، ص12).
البته باید توجه داشت که نظریههای احساس محرومیت نسبی در دو سطح فردی (خودبینی) و گروهی (جمعگرایی) قابل بررسی است و به نظر میرسد یافتههای محققان بر اساس اینکه پژوهشهای آنها در کدام یک از این سطوح صورت گرفته باشد، متفاوت است (Runciman, 1966).
313–318)بنابراین در صورتی که احساس محرومیت نسبی مبتنی بر مقایسات فردی و درونگروهی- و نه برونگروهی- باشد، نمیتوان انتظار مشارکت سیاسی و رفتار دستهجمعی را از آنها داشت (Hafer & Olson, 1993).
حال با توجه به اینکه در این پژوهش از سطح تحلیل فردی برای بررسی ارتباط احساس محرومیت نسبی و مشارکت سیاسی استفاده شده است، لذا میتوان فرضیات زیر را برای این پژوهش در نظر گرفت: الف.
نتایج این تحقیقات نشان داد احتمالا هنگامی که دانشجویان در سطح فردی احساس محرومیت میکنند و میان انتظارات ارزشی (کالاها و شرایطی از زندگی که مردم خود را مستحق آنها میدانند) و توانایی ارزشی آنان (کالاها و شرایطی از زندگی که مردم فکر میکنند عقلا توانایی کسب و حفظ آنها را دارند) تفاوت به وجود میآید، تأثیر قابل ملاحظهای در کنش سیاسی این افراد بر جای میگذارد و در این راستا علاوه بر مشارکت متعارف و مشارکت غیرمتعارف، مشارکت عینی و نگرشهای دانشجویان نسبت به مشارکت سیاسی نیز کاهش مییابد."